بهگزارش مرکز مطالعات سورین، خبرگزاری بلومبرگ در مقالهای بهقلم «برندهال» نوشت: سناریویی را تصور کنید که در آن، یک یا دو یا سه سال دیگر، جهان در اثر جنگ، از اروپا تا اقیانوس آرام دچار تشنج شود.
این ایده آنقدرها هم که فکر میکنید پوچ نیست. در دهههای گذشته، آمریکا با چنین چشماندازی از رویارویی نظامی کوتاهمدت در چندین صحنه جداگانه مواجه نشده است.
تهاجم رئیسجمهور روسیه به اوکراین، شعلهورکننده بزرگترین درگیری اروپا در طول نسلها و برانگیختن جنگ نیابتی قدرتهای بزرگ است.
در غرب آسیا، آمریکا ممکن است مجبور شود بین جنگ با ایران و پذیرش آن بهعنوان یک کشور آستانه هستهای، یکی را انتخاب کند.
«موفقیت» در غرب آسیا یک رابطه مستمر و پرتنش با ایران است که زیرساختهای هستهای قابلتوجهی دارد؛ اما شکست بهراحتی ممکن است رخ دهد.
حتی اگر آمریکا برای زمان بازی کند، صبر اسرائیل ممکن است با صبر واشنگتن برابری کند. اجبار کوتاهمدت در جنگ میتواند باعث پاسخ نظامی ایران شود و یا این کشور میتواند بیش از حد آمریکا را درک کند و بیشتر برای برتری فشار بیاورد.
آمریکا ممکن است بهسادگی قادر به کنترل زمان و مکان وقوع بحران در یک سیستم بهتدریج کمثبات نباشد.
رقبای آمریکایی مجبور نیستند از خط آمریکایی پیروی کنند. چین میتواند قمار کند که بهتر است قبل از حل شدن جنگ اوکراین به تایوان حمله کند. روسیه که بهشدت مورد حمله قرار گرفته، ممکن است از استقرار خودداری کند.
کمک تهران به روسیه بر موضوعی حیاتی تأکید میکند: اگر هر یک از رویزیونیستها قاطعانه شکست میخوردند، بقیه با یک ابرقدرت جسور روبرو میشدند که میتوانست با حالتی تهاجمیتر دشمنان باقیماندهاش را هدف قرار دهد.
چین ممکن است مایل به دخالت در اوکراین نباشد. با این حال، اگر شی میترسید که روسیه به یک فروپاشی نظامی نزدیک میشود که میتواند باعث فروپاشی سیاسی در مسکو شود، ممکن است باوجود تهدید خشم آمریکا، برای ارائه کمکهای اقتصادی و تجهیزات نظامی احساس فشار کند. انتظار نداشته باشید روسیه، ایران و چین به خاطر یکدیگر خودکشی کنند، اما فکر نکنید که نسبت به سرنوشت یکدیگر بیتفاوت باشند.
واشنگتن باید برنامهریزی خود را با استرالیا، ژاپن و سنگاپور افزایش دهد تا مشخص کند که در یک بحران، انتظار چه کمکی نظامی میتواند داشته باشد و با مجموعه بزرگتری از کشورهای دموکراتیک برای طراحی از پیش بابت تحریمهای جامع در صورت استفاده چین از زور، برنامهریزی کند.
حداقل، آمریکا باید کشتیها و هواپیماهای بیشتری را در منطقه مستقر کند و تولید انبوه قابلیتهایی را که میتواند مانع تهاجم چین شود، تسریع بخشد؛ ازجمله مینهای دریایی، پهپادها و زیردریایی و موشکهای ضد کشتی و سایر تجهیزات دوربرد.
چگونگی پایان دادن به جنگ در اوکراین بهسختی مشخص است. پوتین هیچ انگیزهای برای مذاکره در مورد شرایطی که اوکراین میپذیرد یا باید بپذیرد، نشان نداده است.
مهار اوکراین در حال حاضر، گرچه از مزیت نظامی برخوردار است، اما با مشروعیت بخشیدن به تهاجم روسیه، یک سابقه وحشتناک ایجاد میکند و ممکن است به مسکو فرصتی بدهد تا بعداً جنگ را از سر گیرد.
آمریکا ممکن است چند سال آینده را بدون مواجهه با یک جنگ پشت سر بگذارد، چه رسد به دو یا سه جنگ. حتی خودکامگان مصمم نیز درگیری با یک ابرقدرت را به خطر نمیاندازند؛ اما رسیدن به آنجا مستلزم استراتژی خوب و به احتمال زیاد موفق است.