loader image

جستجو

Reinventing the submarine force to defeat China

ناینتین فورتی فایو:
اختراع مجدد نیروی زیردریایی برای شکست چین

مرکز مطالعات سورین

چکیده

وبگاه «ناینتین فورتی فایو» در مطلب خود با اشاره به اختراع مجدد نیروی زیردریایی برای شکست چین، تاکید کرد:اگر سیاست دگرگونی جنگ زیردریایی متزلزل شود، پارادایم نیز تغییر خواهد کرد.

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه ناینتین فورتی فایو در مطلب خود به‌قلم «جیمز هلمز» نوشت: عصر استثناگرایی زیردریایی در جنگ‌های دریایی رو به پایان است. به زیردریایی‌ها عادت کنید و آماده شوید.

این پیام ناخوشایند است، اما گزارش جدید «برایان کلارک» و «تیموتی والتون» دو نفر از همکاران موسسه هادسون، چیزی کمتر از فراخوانی برای انقلاب در عملیات زیرسطحی نیست.

این پیامی است که مقامات نیروی دریایی آمریکا و اربابان سیاسی آن باید به آن توجه کنند.

کلارک که یک بازنشسته زیردریایی است، سال‌هاست که هشدار داده است که انقلابی در امور زیردریایی به‌واسطه پیشرفت‌های فناوری و تاکتیک‌های ضد زیردریایی در راه است. برای مثال، در سال 2015، او گزارشی را در مرکز ارزیابی‌های استراتژیک و بودجه ارائه کرد که در آن ادعا می‌کرد که اقیانوس‌ها و دریاهای جهان می‌توانند برای حسگرها و روش‌های پردازش پیشرفته شفاف شوند.

زیردریایی‌ها می‌توانند به‌زودی و ناگهانی دنیایشان را وارونه ببینند.

برای او این به معنای عصر جدیدی در امور زیردریایی بود. دیگر زیردریایی‌ها از مزیت همیشگی خود برای استفاده از طبیعت آب و شرایط هیدروگرافی برای پنهان شدن از زیردریایی‌های متخاصم، کشتی‌های جنگی سطحی و هواپیماها، لذت نخواهند برد.

در کنار پوشش نامرئی زیردریایی‌ها، نیروی دریایی آمریکا، برای اختلاط استعاره‌ها، خال‌هایی را از دست می‌دهد که از زمانی که زیردریایی‌های ناوگان اقیانوس آرام آمریکا از سال 1941 برای سرکوب کشتی‌های تجاری امپراتوری ژاپن به اعماق رفتند، بر آن تکیه داشت.

گزارش کلارک در سال 2015، عمدتاً بر اساس دلایل علمی، خشم ایجاد کرد. بسیاری اعتراض کردند که آب دریا راهی برای سرپیچی از تلاش‌ها برای شناسایی، ردیابی و هدف‌گیری کشتی‌های غوطه‌ور شده دارد. نویسندگان از تکرار ادعای دریاهای شفاف در گزارش جدید خودداری می‌کنند.

شکست زیردریایی‌های آمریکایی نیازی به انهدام آن‌ها ندارد. جنگ ضد زیردریایی به معنای مهمی همانند جنگ ضد شورش است.

اگر به‌درستی درک شود، هدف استراتژی ضد شورش محافظت از مردم در برابر شورشیان است که آن‌ها را برای تدارکات، جذب نیرو و حمایت سیاسی شکار می‌کنند.

به‌طور مشابه، فرماندهان معاصر ارتش آزادی‌بخش خلق متوجه شده‌اند که برای شکست دادن زیردریایی‌های حمله هسته‌ای آمریکا نیازی به جست‌وجو در اعماق اقیانوس آرام ندارند. برای انجام مأموریت‌های خود، زیردریایی‌های حمله هسته‌ای آمریکا باید به چیزی نزدیک شوند که فرماندهان ارتش آزادی‌بخش خلق می‌خواهند از آن محافظت کنند.

همان‌طور که نیروی دریایی شوروی در طول جنگ سرد به دنبال انجام آن بود، نیروی دریایی ارتش آزادی‌بخش خلق در تلاش است تا از جغرافیا، نیروهای دریایی و تسلیحات ضد دسترسی مستقر در ساحل برای ایجاد پناهگاهی استفاده کند که در آن زیردریایی‌های موشک بالستیک هسته‌ای بتوانند گشت زنی بازدارنده را انجام دهند.

دور نگه‌داشتن قایق‌های متخاصم از سنگرها، اهداف دفاعی استراتژیک ارتش آزادی‌بخش خلق را در برابر ناوگان زیردریایی آمریکا برآورده می‌کند، همان‌طور که اسکورت‌های موفق کاروان و ضد شورش‌ها با محافظت از آنچه مهم است به‌جای کشتن دشمنان، اهداف خود را محقق می‌کنند.

همان‌طور که کلارک و والتون خاطرنشان کردند، مدافعان چینی با درک این موضوع، سنگرها را با مجموعه‌ای از حسگرهای صوتی و غیر صوتی پراکنده کرده‌اند و این شبکه‌های حسگر را با «هواپیماها و کشتی‌هایی که قادر به هجوم به تماس‌ها یا استقرار موانع متراکم مین هستند» تقویت کرده‌اند.

بنابراین؛ این چشم‌انداز استراتژیک مقابله با جنگ زیردریایی در غرب اقیانوس آرام است. ممنوعیت دسترسی در زیر آب فرو رفته است تا مزیت نامتقارن آمریکا را باطل کند.

کلارک و والتون نه‌تنها معکوس شدن تعادل بین پنهان‌کنندگان و یابنده‌ها را پیش‌بینی می‌کنند، بلکه از طراحان، سازندگان و فرماندهان زیردریایی می‌خواهند تا از استفاده از سر و صدا به‌عنوان یک دارایی برای کمک به آن‌ها برای نزدیک شدن و نفوذ به سنگرهای دریایی استفاده کنند.

«صدا» متحدی برای استثمار و همچنین دشمنی برای سرکوب خواهد شد. زیرساخت‌ها که در هماهنگی با وسایل نقلیه بدون سرنشین خارج از هواپیما کار می‌کنند، می‌توانند سطح صدای محیط را افزایش دهند تا حضور خود را پنهان کنند.

دفاع فعال برای چندین دهه بر فرهنگ هوانوردی حک شده است، در حالی که با هر چیزی که جنگجویان زیردریایی برای بیش از یک قرن تمرین کرده‌اند، در تضاد است. آنچه کلارک و والتون برای نیروی زیردریایی در نظر دارند، به همان اندازه که یک انقلاب فنی و تاکتیکی است، یک انقلاب فرهنگی است.

به نظر می‌رسد که نویسندگان هم به این موضوع پی برده‌اند. آن‌ها به این موضوع اشاره دارند که آنچه تجویز می‌کنند، یک تغییر پارادایم در نیروی زیردریایی ایجاد می‌کند.

این درست است، اما به اهمیت آنچه آن‌ها می‌گویند فکر کنید. تغییر پارادایم در بهترین مواقع فرآیندی دشوار است.

پارادایم حاکم بر عملیات زیردریایی، مدافعانی خواهد داشت که به‌احتمال زیاد در میان فرماندهان ارشدی متمرکز شده‌اند که دوران حرفه‌ای خود را در چیزی گذرانده‌اند که در نهایت خود را به‌عنوان سرویس بی‌صدا می‌نامد؛

به عبارت دیگر، افسرانی که بیشترین اقتدار را بر آینده خدمات دارند، به‌احتمال زیاد به پارادایم قدیمی معتقدند.

به‌طور خلاصه، پروژه‌ای که کلارک و والتون در برابر نیروی دریایی آمریکا قرار داده‌اند، ایجاد تغییرات انقلابی بدون محرک جنگ است.

این پارادایم پذیرفته شده خواهد بود. زیردریایی‌ها باید با هوانوردان نیروی دریایی و نیروی هوایی تماس بگیرند تا بینش خود را در مورد چگونگی ترکیب هنرمندانه مخفی‌کاری با اقدامات فعال برای تأثیر تاکتیکی و عملیاتی ببینند. شاید آموزش متقاطع بین دوره‌های زیردریایی و آموزشگاه پرواز کمک کند.

انقلاب‌ها نیاز به رهبری دارند. پیروزی بر رهبران ارشد یونیفرم پوش و غیرنظامی یک عنصر اساسی در بازسازی نیروی زیردریایی برای دوران پس از خدمت در سکوت خواهد بود. اگر سیاست دگرگونی جنگ زیردریایی متزلزل شود، پارادایم نیز تغییر خواهد کرد.