loader image

جستجو

How does the US military deal with China

ناینتین فورتی فایو:
ارتش آمریکا چگونه با مسئله چین کنار می‌آید؟

مرکز مطالعات سورین

چکیده

وبگاه «ناینتین فورتی فایو» در مطلب تازه خود به بررسی این سوال پرداخت که ارتش آمریکا چگونه با مسئله چین کنار می‌آید؟

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه ناینتین فورتی فایو در مطلب تازه خود به‌قلم «جیمز هولمز» نوشت: قدیمی‌ها، بلاغت را که امروزه به معنای صحبت‌های پوچ است، هنر متقاعد کردن تعریف می‌کنند. به بیان ساده‌تر، توصیه مهم، شکل دادن به پیام به مخاطب است.

بنابراین ارسطو به رهبران ارشد ارتش توصیه می‌کند که مهارت‌های بلاغی خود را با همان شور و حرارتی که در طراحی نیروهای زمینی یا تهیه بودجه دارند، تقویت کنند.

استراتژی به معنای واقعی داستان‌سرایی است. این بسیار فراتر از فرآیند مکانیکی به نظر می‌رسد که روش‌هایی برای به کارگیری ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی برای دستیابی به دستاوردهای سیاسی در یک محیط رقابتی است.

استراتژی خوب چیزی بیش از انتقال اطلاعات یا ترسیم یک برنامه عملی است. اهداف را مشخص می‌کند و به متخصصان و غیرمتخصصان ‌‌به‌طور یکسان توضیح می‌دهد که چگونه مجریان آن قصد دارند قدرت ملی را برای تحقق این اهداف به کار گیرند.

اگر یک روایت استراتژیک به‌طور قاطعانه تنظیم شود، مخاطبان را به نتیجه‌گیری نویسنده یا گوینده سوق می‌دهد.

بلاغت اینگونه عمل می‌کند: اطلاع‌رسانی می‌کند، تحریک می‌کند و الهام می‌بخشد و باید برای مخاطبان با پیشینه‌ها و جمعیت‌های مختلف جذاب باشد.

اگر کنگره مخاطب باشد، سخنگویان دفاعی معمولاً سعی می‌کنند قانونگذاران را متقاعد کنند تا ابزار لازم را برای تحقق داستان و ‌‌به‌ویژه پایان خوش آن در اختیار نیروهای مسلح قرار دهند.

اگر مردم آمریکا مخاطب باشند، استراتژی باید شهروندان عادی را متقاعد کند که صرف دلارهای مالیاتی برای تسلیحات، اگر نگوییم درست، یک هدف شایسته را پیش خواهد برد.

اگر متحدان یا دشمنان بالقوه مخاطب هستند، فیلمنامه باید آن‌ها را متقاعد کند که آمریکا می‌تواند تعهدات بین‌المللی خود را حفظ کند و خواهد کرد.

متحدان قوت خواهند گرفت که آمریکا در کنار آن‌ها خواهد بود. مخالفان قلب خود را از دست خواهند داد و ممکن است هر هدف بدی را به تعویق بیاندازند یا رها کنند.

ارتباطات بزرگ پیام خود را برای کسانی که می‌خواهند دیدگاه‌هایشان را شکل دهند تنظیم می‌کنند.

اگر نیروی دریایی و تفنگداران دریایی آمریکا مخاطب باشند چه؟

دریاسالار جی سی ویلی در مورد اینکه چرا مناظرات نیروهای مشترک به بن‌بست می‌رسند، اظهار نظر کرد و این مشکل را به رسانه‌های عملیاتی مختلفی که سرویس‌ها در آن زندگی می‌کنند نسبت داد.

حوزه فیزیکی چشم‌انداز هر سرویس را در مورد حرفه اسلحه شکل می‌دهد و با بسط مفروضاتی که اعضای آن سرویس به میز ارائه می‌کنند. به هندسه کلاس مدرسه خود فکر کنید.

مفروضات ‌‌به‌عنوان حقایق بدیهی تلقی می‌شوند و ما از آن‌ها برای اثبات یا رد برخی گزاره‌ها استدلال می‌کنیم.

آن‌ها را نمی‌توان در یک سیستم منطقی جعل کرد، و بنابراین سخت است که کسی را مجبور به کنار زدن آن‌ها کنیم.

برای مثال، دریاسالار ویلی معتقد است که ارتش‌ها فرض می‌کنند که باید در یک نبرد سرنوشت‌ساز بجنگند تا بر دشمن کنترل داشته باشند، نیروی دریایی روی از بین بردن فرماندهی دریا تمرکز می‌کنند، و نیروهای هوایی معتقدند توانایی نابود کردن چیزی از هوا برابر با کنترل آن چیزی است.

سعی کنید با فردی که از مجموعه اصولی متفاوتی از بدیهیات کار می‌کند، بحث سازنده‌ای داشته باشید.

اما ویلی از خروج از بن‌بست در میان نیروهای مسلح جاسوسی می‌کند. ویلی پیشنهاد می‌کند که همه خدمات می‌توانند «‌‌‌‌‌‌غیر‌جهت‌گیری» را ‌‌به‌عنوان یک فرض استراتژیک مشترک بپذیرند.

اکنون صحبت از تغییر فرهنگ موسسات بزرگ است. فرهنگ‌ها سرسخت هستند. صرف‌نظر از وقوع فاجعه‌ای که یک فرهنگ را در هم می‌شکند، برای تغییر فرهنگ نیاز به زمان و رهبری مصمم است. ارزش آن را دارد که روی مجموعه مفروضات رزمی مشترک ویلی کار کنیم، اما باید اکنون با چین مقابله شود.

بنابراین در کوتاه‌مدت رهبران ارتش باید رویکرد ارسطویی را اتخاذ کنند و خود را با نیروی دریایی و جهان‌بینی دریایی آشنا کنند و آنچه را که برای شعور و اشتیاق دریانوردان جذاب است، کشف کنند.

به نظر من، کمک ارتش آمریکا به استراتژی اقیانوس آرام ساده، قابل‌توجه و کاملاً سازگار با خانواده مفاهیمی است که در سال‌های اخیر از خدمات دریا آمده است.

برای مثال، تفنگداران دریایی تا حدودی خود را به‌عنوان یک «نیروی ایستاده» طراحی کرده‌اند که می‌تواند در محدوده تسلیحات چین باقی بماند تا از دسترسی نیروی دریایی، نیروی هوایی و ارتش چین به خاک متحد و آب‌های اقیانوس آرام جلوگیری کند.

تفنگداران دریایی در جزایر اقیانوس آرام، عمدتاً در امتداد اولین زنجیره جزیره، پراکنده خواهند شد تا به ناوگان کمک کنند تا فرماندهی دریایی را انکار کنند و در نهایت برنده شوند.

در اصل هیچ دلیلی وجود ندارد که ارتش آمریکا نتواند به سپاه تفنگداران دریایی بپیوندد تا یک نیروی ایستاده در مقیاس بزرگ تشکیل دهد. استقرار ارتش استراتژی دریایی آمریکا را به پیش می‌برد، همانطور که رهبران خدمات دریایی آن را تفسیر می‌کنند، باید جذابیت طنین‌اندازی داشته باشد.

این سرویس‌ها قبلاً در اقیانوس آرام با هم هماهنگی نسبی داشته‌اند. دلیلی وجود ندارد که دوباره نتوانند. به حکمت پیشینیان باید توجه کرد.