loader image

جستجو

Europe after America

فارن افرز:
اروپای پس از آمریکا

مرکز مطالعات سورین

چکیده

نشریه «فارن افرز» در مقاله تازه خود به بررسی موضوع اروپای پس از آمریکا پرداخت و عنوان کرد: بحث در مورد نقش آمریکا در اروپا مدت‌هاست که به پایان رسیده است، اما هر دو طرف به اشتباه مسائل و منافع موجود را تعریف کرده‌اند.

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین،‌ نشریه فارن افرز در مقاله تازه خود به‌قلم «شیفرینسون» «لوگان» نوشت: برای چندین دهه، سیاست آمریکا در قبال اروپا ثابت ماند:

واشنگتن از طریق ناتو به این قاره لنگر انداخت و ‌به‌عنوان تأمین‌کننده اصلی امنیت منطقه عمل کرد در حالی که اعضای اروپایی ناتو رهبری آمریکا را پذیرفتند.

با این حال، امروز، بسیاری از حزب جمهوری‌خواه از این اجماع خارج شده‌اند و به جای آن سیاستی را انتخاب کرده‌اند که در اظهارات دونالد ترامپ در مورد کشورهای «متخلف» ناتو خلاصه شده است: «اگر آن‌ها نمی‌خواهند پول پرداخت کنند، ما از آن محافظت نمی‌کنیم.»

به عبارت دیگر، آمریکا ممکن است به اروپا متعهد بماند، اما تنها در صورتی که کشورهای اروپایی تاوان آن را بدهند.

جو بایدن تعهد «مقدس» دموکرات‌ها به دفاع اروپا را تائید کرده و پذیرش فنلاند و سوئد در ناتو را دستاورد بزرگ دولت خود دانسته است.

کامالا هریس هیچ انحرافی از موضع بایدن ‌به‌عنوان نامزد احتمالی دموکرات‌ها برای ریاست‌جمهوری نشان نداده است.

بحث در مورد نقش آمریکا در اروپا مدت‌هاست که به پایان رسیده است، اما هر دو طرف به اشتباه مسائل و منافع موجود را تعریف کرده‌اند.

در واقع، آمریکا امروز همان منافع اساسی را در اروپا دارد که حداقل از اوایل دهه 1900 داشته است:

تقسیم قدرت اقتصادی و نظامی این قاره. در عمل، پیگیری این هدف به معنای جلوگیری از ظهور هژمون اروپایی بوده است.

با این حال، برخلاف قاره در اواسط قرن بیستم، اروپا امروز فاقد نامزدی برای هژمونی است و تا حدی به لطف موفقیت تلاش‌های آمریکا پس از سال 1945 برای بازسازی و بازگرداندن رفاه به اروپای غربی، بعید است که یک تهدید هژمونیک دیگر ظاهر شود.

آمریکا باید تشخیص دهد که به هدف اصلی خود در اروپا دست یافته است.

پس از اطمینان از اینکه هیچ کشوری نمی‌تواند بر این قاره تسلط یابد، باید رویکرد جدیدی را در قبال منطقه در پیش بگیرد.

بر اساس یک استراتژی بازنگری‌شده، آمریکا حضور نظامی خود را در این قاره کاهش می‌دهد، ناتو را اروپایی می‌کند و مسئولیت اصلی امنیت اروپا را به صاحبان واقعی آن یعنی اروپایی‌ها بازمی‌گرداند.

برای بیش از 100 سال، آمریکا یک منافع ملی پایدار در اروپا داشته است: تقسیم قدرت اقتصادی و نظامی این قاره در میان چندین دولت با جلوگیری از ظهور یک هژمون اروپایی که ‌به‌دنبال تثبیت این قدرت برای خود بود.

در جنگ جهانی اول و دوم، واشنگتن برای جلوگیری از تسلط آلمان بر اروپا وارد جنگ شد. ناتو که در سال 1949 تأسیس شد، به گونه‌ای طراحی شده بود که احتمال تسلط یک کشور بر این قاره را از بین ببرد.

همان‌طور که دین آچسون وزیر امور خارجه آمریکا در آن سال اظهار داشت، دو جنگ جهانی به ما آموخت که کنترل اروپا توسط یک قدرت متجاوز و غیردوستانه تهدیدی غیرقابل‌تحمل برای امنیت ملی آمریکا خواهد بود.

در بحبوحه تقاضاهای رو به رشد در داخل و آسیا، اصلاح مسیر در دستور کار است. ایده منزوی کردن آمریکا از اروپا نیست، بلکه تغییر نقش آمریکا از ارائه‌دهنده اولین راه‌حل به متعادل‌کننده آخرین گزینه است.

اول، آمریکا باید شروع به خروج برخی از نیروهای خود از اروپا کند و مسئولیت تأمین نیروهای متعارف موردنیاز برای تأمین امنیت اروپا را به اروپایی‌ها وادار کند. در حال حاضر، آمریکا تقریباً 100 هزار سرباز در این قاره مستقر دارد که بیشترین تمرکز آن‌ها در آلمان است.

یک مکان خوب برای شروع عقب‌نشینی، 20 هزار نیروی اضافی است که توسط دولت بایدن در سال 2022 پس از حمله روسیه به اوکراین مستقر شد.

پس از خروج این نیروها، واشنگتن باید قصد خود را برای از سرگیری خروج 12 هزار نیرو از آلمان نشان دهد، طرحی که ترامپ آن را تأیید و بایدن آن را متوقف کرد.

در نهایت، نیروها و تجهیزات اضافی آمریکا در اروپا می‌تواند به تدریج کاهش یابد و بار نیازهای بازدارندگی متعارف اروپا به دوش اروپایی‌ها منتقل شود.

لحظه ایده‌آل برای بازگرداندن مسئولیت اروپا به اروپایی‌ها به‌زودی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 بود، زمانی که دلیل وجودی ناتو ناپدید شد، اما لحظه کنونی چنین خواهد شد.

ممکن است پیشنهاد کاهش نقش آمریکا ‌به‌عنوان نگهبان اروپا در حالی که این قاره با بزرگ‌ترین جنگ خود از زمان جنگ جهانی دوم روبرو است، غیرمنطقی به نظر برسد.

با این حال، به طرز متناقضی، هزینه‌ها و پاسخ به درگیری در اوکراین، تعدیل راهبردی روشن را قابل‌اجرا می‌کند.

قصد روسیه ممکن است بدخواهانه باشد، اما توانایی‌هایش آن را محدود می‌کند. سایر کشورهای اروپایی نیز فاقد ظرفیت لازم برای اجرای عملیات در سراسر قاره هستند.

اوکراین ثابت کرده است که مدافعان باانگیزه می‌توانند مهاجمان را حتی در شرایط نامساعد متوقف کنند. این شرایط برای آمریکا مساعد است.

علاوه بر این، مزیت عظیمی که اروپا در قدرت نهفته دارد، نشان می‌دهد که واشنگتن زمان کافی برای تصمیم‌گیری در مورد اینکه آیا و چه زمانی ممکن است برای مقابله با یک هژمون مجبور به بازگشت شود یا خیر، خواهد داشت.