loader image

جستجو

America's motives for creating democracy in Iran

دیسپچ:
انگیزه‌های آمریکا از ایجاد دموکراسی در ایران

مرکز مطالعات سورین

چکیده

نشریه «دیسپچ» در مقاله تازه خود به بررسی انگیز‌ه‌های آمریکا از ایجاد موکراسی در ایران پرداخت.

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه دیسپچ در مقاله تازه خود به‌قلم «رئول مارک گرچت» نوشت: شعار «آمریکا سرپرست و حافظ دموکراسی در خارج از کشور»، دیگر برای بسیاری از آمریکایی‌ها تصویری قانع‌‌کننده نیست. جنگ در اوکراین این ایده را مجدداً زیر سوال برده است. جمهوری‌خواهان طرفدار ترامپ که مخالف کمک به اوکراین هستند، غالباً به فساد و سیاست‌های غیرقانونی اوکراین استناد می‌کنند.

این رفار آن‌ها نتیجه‌ عکس داده است و ثابت می‌کند که تمایل آمریکا به همسویی با دموکراسی‌های متحد در DNA این کشور حک شده است.

اما بیایید فرض کنیم که آمریکا به اوکراین کمک کند، پوتین با بمب اتمی به این کشور حمله نکند و چینی‌ها در اقیانوس آرام هیچ اقدام نامناسبی انجام ندهند. آیا این موضوع باعث افزایش اعتماد به ماهیت ضد دیکتاتوری آمریکایی خواهد شد؟

آنچه قبل از 11 سپتامبر صادق بود بار دیگر در غرب آسیا صادق است: واشنگتن انواع خاصی از اقتدارگرایی را ‌به‌عنوان بهترین وضعیت برای امنیت ملی ما نسبت به امکان دموکراسی شدن یک کشور مسلمان می‌بیند. تنها استثنای احتمالی ایران است.

نخبگان سیاسی آمریکا با ترویج دموکراسی در همه‌جا موافق نیستند، عمدتاً به این دلیل که تاکنون در غرب آسیا، مرکز توجه ما در 20 سال گذشته، دموکراسی شکست خورده است.

«دموکراسی در عراق شکست نخورده، اما انتظارات آمریکا را برآورده نکرده است».

اگر ایران بخواهد آغازگر قیام‌هایی در سایر نقاط جهان اسلام باشد، ممکن است استثناء موافقت با دیکتاتوری برای مسلمانان ‌‌غرب آسیا تغییر کند.

تقریباً به همان شیوه‌ای که واکنش آمریکا به 11 سپتامبر به ایجاد شورش علیه دیکتاتوری که در سال 2010 در تونس آغاز شد، کمک کرد.

شکست موسوم به بهار عربی در ایجاد یک دموکراسی کارآمد، عقب‌نشینی دموکراسی سکولار در ترکیه و فروپاشی بخش‌های بزرگی از جهان عرب، بسیاری را متحیر کرده است که آیا مسلمانان غرب آسیا می‌توانند یک دموکراسی را حفظ کنند یا خیر.

مردم ایران ابتدا باید با سرنگونی اربابان خود معجزه کوچکی نشان دهند. تصور پایان مسالمت‌آمیز حکومت دینی سخت است، به این دلیل ساده که اکثر دستگاه‌های امنیتی نظام ممکن است نتوانند خود را با یک نظام جدید وفق دهند.

پس از انقلاب سال 57، آیت‌الله روح‌الله خمینی و یارانش با پیشنهاد اینکه جداشدگان از ارتش شاه می‌توانند در نظم جدید جایگاهی داشته باشند، آن‌ها را تشویق کردند.

بیشتر آن‌ها بعداً زندانی، کشته یا به تبعید رانده شدند. از زمان درهم شکستن جنبش سبز دموکراسی‌خواه در سال 2009، ]آیت‌الله[ علی خامنه‌ای، جانشین ]آیت‌الله[ خمینی، به خانه‌تکانی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد.

احتمالاً برای اطمینان از اینکه رده‌های بالاتر از خلق و خوی تزلزل‌ناپذیر لازم برخوردار باشند. انتخاب ابراهیم رئیسی از سوی رهبر معظم انقلاب ‌به‌عنوان رئیس‌جمهور احتمالاً بخشی از همین روند بوده است.

بسیاری از شخصیت‌های مهم سیاسی و روحانی به طور فزاینده‌ای در تلاش هستند تا از سرکوب فعلی فاصله بگیرند، اما تعداد زیادی از این افراد احتمالاً برای قلبه بر وضعیت موجود سخت می‌جنگند و انقلابی را خونین می‌سازند.

وقتی هر دو طرف رادیکال هستند، ایجاد یک دموکراسی موفق دشوارتر می‌شود. و سپس باید مشکل وجود اقلیت‌ها را هم در نظر گرفت.

تقریباً نیمی از جمعیت ایران فارس نیستند: بلوچ‌ها، عرب‌ها، کردها و ترک‌های آذری در استان‌های حاشیه تسلط دارند و به نظر می‌رسد که احساس هویت ملی فزاینده‌ای دارند.

مشخص نیست که آیا هیچ یک از گروه‌های قومی می‌خواهند از کشور جدا شوند یا خیر. بلوچ‌ها، اعراب و کردها از زمانی که رضا پهلوی در سال 1925 تصمیم به تبدیل به یک دولت-ملت گرفت، سابقه شورش‌ها را دارند.

آذری‌ها که تا حد زیادی بزرگترین اقلیت هستند، حداقل یک پنجم و شاید به اندازه یک سوم جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند.

در حالی که عمیقاً با نخبگان حاکم جمهوری اسلامی ادغام شده‌اند، با این وجود، سرسختانه در برابر تلاش 100 ساله برای فارسی‌سازی سرزمین خود در شمال غرب مقاومت کرده‌اند.

معرفی یک دموکراسی واقعی در ایران می‌تواند انگیزه‌های متزلزلی را شعله‌ور کند که ایرانی‌ها ممکن است در پذیرش آن مشکل داشته باشند. اقتدارگرایی مورد نیاز برای بررسی اقلیت‌ها ممکن است حاکمیت مردمی را از بین ببرد.

اما دموکراسی ممکن است مشکلات قومی ایران را با اجازه دادن به اقلیت‌ها برای استفاده آزادانه زبانشان در مدارس و قدرت سیاسی واقعی در تهران حل کند. مسلم است که فروپاشی نظام آخوندی به سرعت بحث بزرگی را در میان مردم ایران در مورد هویت به راه خواهد انداخت.

و وضعیتی را تصور کنید که در آن شیعیان عرب ایران از مزایای یک کشور دموکراتیک برخوردار بودند.

آیا این امر بر شیعیان عربستان و بحرین که به طرز شرورانه‌ای توسط شاهزادگان سنی سرکوب شده‌اند، تأثیری نمی‌گذارد؟

تعداد این‌گونه افارد مطمئناً بیشتر از آن چیزی است که دولت‌هایشان تصدیق می‌کنند. خاندان حاکم بحرین سعی کرده‌اند سنی‌ها را تقریباً از همه جا وارد حکومت کنند، اما شیعیان هنوز اکثریت جزیره را تشکیل می‌دهند.

یک ایران آزاد و دموکراتیک که در آن شیعیان عرب قدرت سیاسی دارند، ممکن است برای شیعیان بحرین بسیار جذاب‌تر از جمهوری اسلامی باشد، جایی که فارس‌های اسلام‌گرا بر اعراب تسلط دارند.