بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی مقالهای بهقلم «پایکین» منتشر کرد که در آن آمده است: بیش از یک سال پس از آغاز حمله تماممقیاس روسیه به اوکراین، اجماع فزایندهای در محافل سیاست غرب در مورد اینکه مسیر دستیابی به یک توافق از طریق مذاکره چگونه به نظر میرسد وجود دارد.
روسیه بدون شک از عقبنشینی از خواستههای حداکثری خود امتناع خواهد کرد مگر اینکه در میدان نبرد، متحمل خسارات بیشتری شود.
در این صورت، از آنجایی که پوتین عمداً تعریف «پیروزی» را مبهم گذاشته است، پوتین بهطور قابل قبولی میتواند فعلاً با کاهش تلفات خود موافقت کند و «عملیات نظامی ویژه» خود را بهعنوان یک موفقیت در داخل قلمداد کند.
او همچنین میتواند هرگونه توقف درگیریها را بهعنوان یک ضرورت استراتژیک موقت در نظر بگیرد و در عین حال امکان اقدام نظامی آینده را باز بگذارد.
با این حال، این خرد متعارف جدید نمیتواند متغیرهای کلیدی را در نظر بگیرد. اولاً، این به موفقیت حمله قریبالوقوع اوکراین بستگی دارد که چیزی جز تضمین شده است.
نیروهای روسیه اکنون نسبت به پاییز گذشته مستقرتر و آمادگی بیشتری برای دفع حمله اوکراینی دارند و اگر سربازان و تجهیزات اوکراینی بهطور قابلتوجهی در ماههای آینده صرفاً برای دستاوردهای جزئی از دست بروند، حمایت سیاسی از کییف ممکن است حتی قبل از اینکه تولید نظامی-صنعتی غرب بهطورجدی افزایش یابد، کاهش یابد.
در مواجهه با این مجموعه شرایط، پوتین میتواند با ادامه جنگ بر مزیت خود فشار بیاورد و روحیه اوکراین را متزلزل کند، حتی اگر نیروهای روسی تا حد زیادی قادر به حرکت در خط مقدم نباشند.
شاید مهمتر از آن، همانطور که لیانا فیکس اخیراً در کنفرانسی که توسط مؤسسه صلح و دیپلماسی برگزار شد، بحث کرد، اینکه غرب چه اهرمی برای مجبور کردن روسیه به میز مذاکره دارد، نامشخص است.
پوتین در مواجهه با مشکلات دیگر تاکنون ترجیح داده است بهجای کاهش تلفات خود، دو برابر کند، درست مانند زمانی که او چهار منطقه اوکراین را پس از ضد حمله موفق کییف در خارکف در پاییز گذشته ضمیمه کرد.
بدون توضیح واضح شرایطی که تحت آن محدودیتهای اقتصادی ممکن است برداشته شوند، روسیه بهطور طبیعی به این نتیجه میرسد که تنها دستاوردهای ممکنی که میتواند به دست آورد، در میدان نبرد است و صداهایی را در مسکو تقویت میکند که از هم گسیختگی روابط روسیه با غرب بهعنوان یک فرصت مینگرند تا یک خطر.
از دیدگاه غرب، میزان همکاری سودمند متقابل بین نهادهای غربی، مثلاً ناتو و اتحادیه اروپا و کشورهایی مانند اوکراین، صرفاً موضوعی است که باید تصمیم بگیرند:
هیچ شخص ثالثی نمیتواند مانع از آزادی این نهاد در انتخاب خود شود. در مقابل، روسیه بهطور قابل درک این تصور را که حق ندارد در مورد جهتگیری ژئوپلیتیکی کشورهایی که در مرزهایش قرار دارند، داشته باشد، مشکلساز میداند.
از زمان شروع جنگ تمامعیار، سیاستمداران و رسانههای روسیه بهطور فزایندهای گفتمان شوونیستی را در مورد اوکراین اتخاذ کردهاند. این امر بسیاری را به این نتیجه رساند که جنگ تجاوزکارانه روسیه عمدتاً ریشه در انگیزههای امپریالیستی دارد و نه امنیتی.
بدون شک، بعد ملی – امپراتوری روابط روسیه با اوکراین را نمیتوان نادیده گرفت. سؤالات مربوط به ماهیت ملیت روسیه و اینکه آیا روسیه و اوکراین نماینده مردم واحدی هستند یا خیر، قرنها در میان نخبگان روشنفکر روسیه مورد بحث بوده و از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حل نشده باقی مانده است.
در حالی که کشورهای غربی مطمئناً هیچ تعهدی برای پذیرش دیدگاههای روسیه در مورد این سؤالات ندارند، آنها قلب بحثهای مربوط به هویت ملی روسیه را، چه بهعنوان مردم و چه بهعنوان یک قدرت، تحت تأثیر قرار میدهند. از نظر دیپلماتیک و استراتژیک، غرب نمیتواند از رویارویی با آنها اجتناب کند.
ادعاها مبنی بر اینکه روسیه صرفاً از سال 2014 جنگ تجاوزکارانه امپریالیستی علیه اوکراین را به راه انداخته است، نتیجه را نادیده میگیرد. توافقات مینسک، با هدف پایان دادن به جنگ دونباس، بهدنبال ادغام مجدد مناطق اشغالی دونتسک و لوهانسک به اوکراین بهعنوان ابزاری برای افزایش اهرم مسکو بر کییف و در نهایت جلوگیری از نزدیکی ناتو و اوکراین بود.
در حالی که استراتژی مسکو آشکارا شکست خورد، روسیه استقلال دونتسک و «جمهوریهای مردمی» لوهانسک را تا آستانه تهاجم تمامعیار او به اوکراین به رسمیت نشناخت.
اگرچه روند مینسک بر شرایط لازم برای بازگرداندن تمامیت ارضی اوکراین متمرکز بود، ملاحظات مربوط به نظم امنیتی اروپا یک موضوع اساسی بود.
با این حال، در حالی که رهبران غربی اغلب از توسعه روابط «باثبات و قابل پیشبینی» با روسیه حمایت میکنند و برای گفتوگو درباره موضوعاتی مانند کنترل تسلیحات و ثبات استراتژیک آماده هستند، آنها قاطعانه تمایلی به مطرح کردن وضعیت اوکراین برای بحث ندارند.
مفهوم مورد نظر یا غیرمنتظره این است که دولتهای غربی از بحث در مورد ماهیت رابطه روسیه با نظم امنیتی اروپا بیزار هستند.
اینکه آیا مسکو با آمدن به میز مذاکره به این موضوع واکنش نشان میدهد یا یا خیر، بستگی به این دارد که آیا خود را قادر به دستیابی به برخی از اهدافش از طریق دیپلماتیک و نه نظامی بداند.
این بهنوبه خود بستگی به این دارد که آیا کشورهای غربی تمایل خود را به بحث در مورد پارامترهای نظم امنیتی قارهای نشان دهند یا خیر.