بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه وار آن راکس در مطلب تازه خود بهقلم «فرانک هافمن» نوشت: جنگ روسیه علیه اوکراین فساد و پوسیدگی درون مکانیسم نظامی مسکو را آشکار کرده است.
موفقیتهای چشمگیر کییف در میدان نبرد خسارات زیادی را از نظر قلمرو، نیروی انسانی و تجهیزات به روسیه تحمیل کرد.
عملیات کوچک روسیه به یک جنگ فرسایشی وحشیانه تبدیل شده است.
دستاوردهای روسیه بهآرامی و با هزینههای قابلتوجهی به شکست تبدیل میشود.
اما اوکراین هنوز پیروز نشده است، و با نزدیک شدن به فصل زمستان همچنان با بازپسگیری کامل کنترل قلمرو خود فاصله زیادی دارد.
سناریوهای مختلفی درباره زمان و چگونگی پایان جنگ وجود دارد. به طور کلی، بر اساس ضدحملههای پاییز گذشته، باید نسبت به چشماندازهای موفقیت بیشتر اوکراین در اوایل سال آینده، خوشبینتر از آن چیزی بود که برخی از مقامات ارشد نظامی آمریکا هستند.
اگرچه جنگ تا سال آینده و شاید فراتر از آن ادامه خواهد داشت، زمان آن رسیده است که ارزیابی پیامدهای بلندمدت یک جنگ مدرن، بهویژه در اروپا آغاز شود.
ناتو و آمریکا چگونه میتوانند برای تضمین ثبات اروپا و پیشبرد منافع آمریکا خود را وفق دهند؟
در پاسخ به این سوال دو مسئله اساسی وجود دارد. اولین بحث در مورد این است که چگونه تغییرات در فناوری نظامی بر تعادل بین حمله و دفاع تأثیر میگذارد است.
این بحث پیامدهای آشکاری برای ساختارهای نیروها در سراسر غرب دارد و وضعیت امنیتی و سرمایهگذاری ناتو را تغییر خواهد داد. موضوع دوم، توازن کلی قوا در اروپا و نحوه موضعگیری ناتو و آمریکا برای حفظ ثبات به بهترین شکل است.
یک موضع تهاجمی که تغییر ماهیت جنگ را در نظر نمیگیرد، برای ثبات منطقهای و اولویتهای استراتژیک آمریکا، که به طور فزایندهای در آسیا در معرض خطر هستند، بهشدت مهم است.
سرمایهگذاری در سمت نادرست رقابت، قماری است که ممکن است آمریکا دیگر نتواند از عهده آن برآید. در برابر رقابت با همتایانی با قدرت مشابه، سرمایهگذاری نادرست میتواند منجر به شکست استراتژیک شود.
وقتی ادعا میشود که برخی از فناوریهای جدید تا حدی مزیت تهاجمی یا دفاعی ایجاد میکند، به چه معناست؟
برخی توضیحات به خوانندگانی که با این نظریه دیرینه و منتقدان آن آشنایی ندارند، کمک خواهد کرد.
اصطلاح رایجتر در ادبیات، تعادل حمله و دفاع است که به فنآوری نظامی مربوط میشود که یک حالت را بر دیگری ترجیح میدهد.
اگر توازن به دلیل برخی پیشرفتهای فناوری مانند تفنگ یا مسلسل به نفع دفاع باشد، در این صورت موفقیت در دفاع آسانتر تلقی میشود و بنابراین احتمال جنگ کمتر است. در مقابل، همانطور که رابرت جرویس فقید گفته است، اگر حمله غالب باشد، «از بین بردن ارتش دیگری و گرفتن قلمرو آن آسانتر از دفاع از ارتش خود است».
برخی از محققان استدلال میکنند که طبقهبندی سلاحها بهعنوان تهاجمی یا دفاعی کاربرد محدودی دارد.
برخی از سلاحها مانند تانک میتوانند به یک عملیات تهاجمی یا دفاعی کمک کنند، و همانطور که در اوکراین دیده میشود، میتوان به راحتی پهپادها را بهعنوان سیستمهای تهاجمی یا بهعنوان یک دفاع مرگبار در برابر یک نیروی زرهی، در نظر گرفت.
دومین موضوعی که نیاز به تأمل دارد، توازن قوا در اروپا در برابر روسیه و ظرفیت ناتو برای دفاع جمعی است.
در حالی که نادیده گرفتن رهبری بیپروا روسیه و احساس ریشهدار نارضایتی روسیه در اشتباه است، اما دست بالاگرفتن قدرت رزمی و توانایی آن برای بازسازی خود نیز درست نیست. از نظر اقتصادی، تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا 10 برابر روسیه است. این شکاف فقط بزرگتر میشود.
اقتصاد روسیه در حالی که روسیه به جنگ ادامه میدهد، در آستانه نابودی است و بهبود آن میتواند یک دهه یا بیشتر طول بکشد. از نظر جمعیتی، جمعیت اروپا بیش از سه برابر جمعیت روسیه است. سرمایه انسانی مسکو، از نظر کیفی اما نه کمی، رو به افول است و چشمانداز بازسازی با توجه به جنگ کاهش مییابد.
محدودیتهای مسکو شامل منابع موجود برای دفاع است. صرف نظر از اینکه چگونه آن را بسنجید، ناتو بیشتر از روسیه برای دفاع هزینه میکند.
مسکو با تبدیل منابع خود به سلاحهای موثر از استراتژی خوبی پیروی میکند. با این حال، ارتش روسیه برای عملیات تهاجمی مستمر یا جنگ فرسایشی، طراحی نشده است.
دولت آمریکا به این نتیجه میرسد که مسکو خسارات سنگینی را متقبل شده است و حدود 100 هزار سرباز روسی در اوکراین کشته یا زخمی شدهاند. منابع مستقل تلفات روسیه را شامل 1420 تانک، 2314 خودروی زرهی و رزمی پیادهنظام و 262 هواپیما میدانند.
این امر روسیه را مجبور کرده است که از سلاحهای قدیمی استفاده کند و برای جبران تلفات خود یک «بسیج» ایجاد کند. منابع اروپایی ارزیابی میکنند که روسیه 80 درصد از موجودی موشکهای خود را استفاده کرده است.
ترکیب بهبود قدرت رزمی نسبی در برابر روسیه و توانایی محدود مسکو برای بازسازی نیروهایش، نشان میدهد که ناتو در کوتاهمدت تا میانمدت در یک موقعیت قوی باقی خواهدماند.
کمکهای سوئد و فنلاند برای افزایش ظرفیت ناتو و تقویت بازدارندگی و ثبات اروپا به این موضوع اضافه میشود.
از آنجایی که ناتو پیوستن فنلاند و سوئد را به این ائتلاف را دنبال میکند و اگر آلمان، «غول خفته»، بتواند به تحول امنیتی وعده داده شده خود دست یابد، ائتلاف توازن قدرت مطلوبی را حفظ خواهد کرد. آلمان در ذهن من یک «معمای» بزرگ باقیمانده است.
به طور کلی، تهدید روسیه امروزه کمتر از آنچه تصور میشد است. این استدلال که «تهدید روسیه به سطح جنگ سرد بازگشته است» قابل قبول نیست.
از نظر قدرت نظامی کلی، روسیه به گرد پای تهدید شوروی دهه 1970 نرسیده است و در 9 ماه گذشته، تهدیدش به طور قابلتوجهی تنزل یافته است.