بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه نشنال اینترست در مطلب تازه خود بهقلم «اما اشفورد» نوشت: «آنتونی بلینکن» -وزیر امور خارجه آمریکا- در جریان کنفرانس امنیتی مونیخ و قبل از تهاجم روسیه به اوکراین، به مذاکرات در مورد تقویت قدرت نظامی روسیه در اطراف اوکراین پیوست.
او این موضع آمریکا را تکرار کرد که نباید در مورد نگرانیهای روسیه بابت عضویت اوکراین در ناتو توجه شود با این استدلال که «یک کشور حق ندارد حوزه نفوذی را اعمال کند. این تصور باید به زبالهدان تاریخ انداخته شود.»
بنابراین، به راحتی میتوان فهمید که چرا بسیاری از افراد جنگ اوکراین و موفقیتهای غیرمنتظره ارتش اوکراین در عقب راندن حمله اولیه روسیه را بهعنوان نفی حوزههای نفوذ در امور جهانی و تاکیدی مجدد بر مفهوم نظم بینالملل جهان آزاد به رهبری آمریکا میدانند که قدرت و زور در آن ارزش کمتری از هنجارها و ارزشها دارد.
اما نباید دچار اشتباه شد. حوزه نفوذ یک مفهوم هنجاری و چیزی نیست که یک دولت از سر ادب یا ترحم به دیگری واگذار کند.
در عوض، این مفهوم واقعیت سادهای دارد: جایی که یک قدرت بزرگتر یا مایل نیست و یا قادر نیست منابع لازم را به تسلیم کردن کشور دیگر اختصاص دهد. اوکراین در این زمینه ایده حوزههای نفوذ را نفی نمیکند، اما مثال روشنی است بر اینکه این حوزهها چگونه کار میکنند. اوکراین هم شاخص روشنی از محدودیتهای حوزه نفوذ جهانی آمریکا در دروه پس از جنگ سرد است و هم میزان توانایی روسیه را برای دفاع از آن چیزی نشان میدهد که به اعتقاد مسکو، حوزه نفوذ آن است.
به بیان دیگر، جنگ اوکراین سه موضوع را در مورد تغییر توازن در قدرتهای جهانی نشان میدهد.
اول، با وجود اینکه آمریکا هنوز مدعی داشتن حوزه نفوذ جهانی است، اما عملا حاضر نیست برای محافظت از اوکراین خطر یک جنگ هستهای را با روسیه به جان بخرد. شکی نیست که تسلیحات، اطلاعات و حمایت مالی آمریکا به ایجاد تعادل در این جنگ کمک کرده، اما نیروهای آمریکایی وارد آن نمیشوند.
دوم، حوزههای نفوذ به ندرت بدون مناقشه هستند و روسیه تا اینجای کار نشان داده که قادر به تحمیل ارادهاش بر اوکراین نیست و نتوانسته به اهداف نظامی اولیه و ثانویه خود در این جنگ برسد.
سوم، پوشش خبری جنگ اوکراین به شکل دو قطبی شده و این جنگ را بهعنوان مبارزهای بین شرق و غرب نشان داده، اما در واکنش به این جنگ وضوح کمتری داشته است. اغلب کشورهای خارج از اروپا رویکردی متفاوت نسبت به این بحران داشتهاند.
کشورهای فقیرتر آفریقایی و آسیایی به محکومیت روسیه رای دادند، اما به تحریمها نپیوستهاند. هند از جانبداری خودداری کرده و این تصمیمی است که ریشه در وابستگی نسبیاش به صادرات نظامی روسیه و صادرات نفت روسیه به این کشور با قیمتی پایینتر دارد.
هیچ یک از اینها نشان نمیدهد که به زمان تکقطبی بعد از جنگ سرد بازگشتهایم یا به سمت یک رویارویی جدید به سبک جنگ سرد با روسیه یا حتی با روسیه و چین پیش میرویم. برعکس، این تحولات نشان میدهد که جهان به سمت محیطی پیچیدهتر و چند قطبی پیش میرود؛ محیطی که ماجراجویی و پیشدستیهای طولانیمدت سیاست خارجی آمریکا در آن بیش از حد گسترش یافته بود.
برعکس، باید یاد گرفت که به سمت جهانی تقسیمشده بین سیاه و سفید پیش نمیرویم، بلکه به سمت دنیایی میرویم که با سایههای خاکستری بیشتری تقسیم شده است.