بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه نیویورک تایمز در مقاله تازه خود را بهقلم «هیئت تحریریه» در دو بخش منتشر کرد که در بخش اول آن آمده است:هفته آینده، برای سومین بار در 8 سال گذشته، دونالد ترامپ بهعنوان نامزد حزب جمهوریخواه برای ریاستجمهوری آمریکا معرفی خواهد شد.
اکنون، یک حزب سیاسی در خدمت منافع یک مرد است، مردی که بهطور آشکاری برای پست ریاستجمهوری مناسب نیست.
مردی که ارزشها، خلق و خو، عقاید و زبانش مستقیماً با بسیاری از چیزهایی که این کشور را بزرگ کرده است، مخالف است.
برای بیش از دو دهه، اکثریت بزرگی از آمریکاییها گفتهاند که از جهتگیری کشور ناراضی هستند و دوران تورم سخت، نرخهای بهره بالا، شکاف اجتماعی و رکود سیاسی پس از کرونا، بسیاری از رأیدهندگان را ناامید کرده است.
حزب جمهوریخواه زمانی بهدنبال استفاده از قدرت در خدمت راهحلهایی برای چنین مشکلاتی بود، همانطور که رونالد ریگان دوست داشت بگوید «شهر درخشان روی تپه» را بسازیم.
چشمانداز این حزب از آمریکا که در اعضای اصولگرا مانند جورج دبلیو بوش، جان مک کین و میت رامنی دیده میشد، ریشه در ارزشهای آزادی، فداکاری، مسئولیت فردی و عمومی داشت؛
اما امروز بسیاری از جمهوریخواهان نگرانیهای خود را درباره ترامپ به دلیل مواضع او در مورد مهاجرت، تجارت و مالیات نشان نمیدهند.
ترامپ شخصیتی را نشان داده که شایسته مسئولیتهای ریاستجمهوری نیست.
او عدم احترام کامل به قانون اساسی، حاکمیت قانون و مردم آمریکا را نشان داده است. بهجای چشماندازی استوار برای آینده کشور، ترامپ با عطش قدرت سیاسی اهداف خود را دنبال میکند، برای مثال: «استفاده از اهرمهای دولت برای پیشبرد منافع، ارضای انگیزههای خود و انتقام علیه کسانی که فکر میکند به او ظلم کردهاند».
با توجه به نگرانیهای گسترده در میان رأیدهندگان در مورد اخلاق شایسته، دموکراتها، درگیر بحثی هستند در مورد اینکه آیا بایدن فرد مناسبی برای نامزدی حزب در انتخابات است یا خیر.
این بحث به دلیل نگرانیهای مشروع مبنی بر اینکه ترامپ ممکن است خطری برای کشور، قدرت و امنیت ایجاد کند بسیار مهمتر شده است و اینکه یک نامزد جایگزین دموکرات تنها چیزی است که از بازگشت او به قدرت جلوگیری میکند ناراحت کنند است.
این یک تراژدی ملی است که جمهوریخواهان نتوانستهاند بحثی مشابه درباره عدم ثبات اخلاقی رهبرشان داشته باشند، در عوض ارزشهای دیرینه خود را کنار گذاشتند و انتخاب کردهاند تا کسانی که نزدیکترین همکاری را با رهبرشان داشتهاند نادیده بگیرند.
ما از رأیدهندگان میخواهیم که خطرات دومین دوره ترامپ را بهوضوح ببینند و آن را رد کنند.
پست ریاستجمهوری نیاز به فردی دارد که دارای ویژگیها و ارزشهای اساسی باشد تا اعتماد ما را جلب کند و در مورد هر یک، دونالد ترامپ شکست میخورد.
اخلاق شایسته مهم است
رؤسای جمهور هر روز با چالشهایی روبه رو میشوند که نه تنها به قدرت و اعتقاد، بلکه به صداقت، فروتنی، ایثار، صلابت و دیدگاهی که از قضاوت اخلاقی صحیح سرچشمه میگیرد نیز نیاز دارد.
اگر ترامپ این ویژگیها را داشته باشد، آمریکاییها هرگز آنها را ندیدهاند، سخنان و اعمال او نشاندهنده بیتوجهی بهحق و باطل و نداشتن اخلاق شایسته برای مسئولیتهای ریاستجمهوری است.
او آشکارا دروغ میگوید، نژادپرستان را در آغوش میگیرد، زنان را مورد آزار قرار میدهد و از قطبی شدن احزاب لذت میبرد.
ترامپ مردی است که خواهان تائید و اثبات خود است، بهطوریکه دروغهای یک رهبر متخاصم را به حقایق سازمانهای اطلاعاتی خود ترجیح میدهد و متحد آسیبپذیر را برای مزیت سیاسی کوتاهمدت متزلزل میکند.
سابقه او نشان میدهد که چه اتفاقی میتواند برای کشوری بیفتد که توسط چنین فردی رهبری میشود: «وجهه، اعتبار و انسجام آمریکا توسط ترامپ در دوران ریاستجمهوری او بیوقفه تضعیف شد».
هیچ یک از اقدامات نادرست او به اندازه تلاشهای مصمم و سیستماتیک او برای تضعیف یکپارچگی انتخابات، اساسیترین عنصر هر دموکراسی، آشکارا بیاعتبارکننده نیست، تلاشی که به شورش در کاپیتول برای جلوگیری از انتقال مسالمتآمیز قدرت منجر شد.
در 6 ژانویه 2021، ترامپ با دروغهای نفرتانگیز گروهی را به خشونت تحریک کرد، سپس در حالی که صدها نفر از حامیانش به سخنان او عمل کردند، ساعتها ایستاد و نگاه کرد که حامیانش به ساختمان کنگره هجوم میبردند تا اعضای کنگره را برای حفظ او در سمت خود بترسانند.
او این شورشیان را ستود و آنها را میهنپرست خواند. بهرغم اینکه دادگاهها، وزارت دادگستری و مقامات ایالتی جمهوریخواه با او مخالفت میکنند، او به دروغ گفتن در مورد انتخابات 2020 و دزدیده شدن آرا به رأیدهندگان ادامه میدهد.
هیچ مرد شایستهای برای ریاستجمهوری چنین دروغهای مخربی را در مورد هنجارها و ارزشهای دموکراتیک انجام نمیدهد.
اعطای اختیارات گسترده ریاستجمهوری به چنین فردی به معنای به خطر انداختن منافع و امنیت آمریکا در داخل و خارج از کشور است.
فرمانده کل قوا باید سوگند «حفاظت و دفاع از قانون اساسی» را بخواند. رئیسجمهور وظایف و اختیارات متعددی دارد که به تنهایی متعلق به اوست:
«تنها او اختیار پرتاب سلاح هستهای را دارد؛ او این اختیار را دارد که نیروهای آمریکایی را در معرض خطر بفرستد و اجازه استفاده از نیروی کشنده علیه افراد و سایر کشورها را بدهد».
آمریکاییهایی که در ارتش خدمت میکنند نیز سوگند یاد میکنند که از قانون اساسی دفاع کنند و به فرمانده کل قوا متکی هستند تا این سوگند را به همان اندازه جدی بگیرند.
ترامپ بارها نشان داده که این کار را نمیکند. او بارها از وزیر دفاع و فرماندهان نیروهای مسلح آمریکا خواست که این سوگند را زیر پا بگذارند.
در موارد دیگر، او خواستار آن شد که اعضای ارتش هنجارهایی را نقض کنند که حیثیت نیروهای مسلح را زیر سؤال میبرد و از ارتش در برابر استفاده برای اهداف سیاسی محافظت میکند.
آنها تا حد زیادی از اجرای این دستورات غیرقانونی و غیراخلاقی خودداری کردند، همانطور که سوگند آنها اقتضا میکند.
فقدان مبنای اخلاقی ترامپ را تضعیف میکند حتی در مناطقی که رأیدهندگان او را اصلح میدانند و بیشتر از بایدن به او اعتماد دارند، در مسائلی مانند مهاجرت و جنایت.
او با انحراف بهنوعی افراط وحشیانه که در بهترین حالت غیراخلاقی و در بدترین حالت خلاف قانون اساسی است، گفته است که مهاجران غیرقانونی «خون کشور ما را مسموم میکنند» و مشاورانش میگویند که او قصد دارد آنها را بهصورت دسته جمعی از کشور بیرون کند.
او اشاره کرده است که در صورت مواجهه با موجهایی از شورش یا افزایش جنایات، بهطور یکجانبه نیروهای خود را به شهرهای آمریکا اعزام خواهد کرد. او از دستیاران پرسیده است که آیا آمریکا میتواند به مهاجران شلیک کند تا سرعت آنها را کاهش دهد و او گفته است که از قانون شورش برای استقرار ارتش علیه معترضان استفاده خواهد کرد.
در طول دوران ریاستجمهوری او، هیچ یک از این اتفاقات رخ نداد، زیرا افراد زیادی در رهبری نظامی بودند که از آمادگی اخلاقی برای «نه» گفتن به چنین دستورات غیرقانونی برخوردار بودند؛
اما دلایل خوبی برای نگرانی در مورد اینکه آیا این اتفاق دوباره رخ خواهد داد وجود دارد، زیرا ترامپ تلاش میکند تا خود را با افرادی احاطه کند که به جای بررسی موذیانهترین دستورهای او، آنها را اجرا کند.
دیوان عالی، با رأی خود در اول جولای که به رؤسای جمهور «مصونیت مطلق» برای اعمال رسمی اعطا کرد، مانعی را بر سر راه بدترین انگیزههای ترامپ، تهدید عواقب قانونی، از میان برداشت. آنچه باقی میماند حس درست و نادرست خودش است. آینده کشور ما بیش از حد مهم است تا بر چنین مرد شکنندهای تکیه کند.
مسائل رهبری اصولی
روسای جمهور جمهوریخواه و نامزدهای ریاستجمهوری از رهبری خود در لحظات حساس استفاده کردهاند تا الگویی را برای جامعه ایجاد کنند.
ریگان در دهه 1980، اولین زن را به دیوان عالی منصوب کرد و با دموکراتها در اصلاحات مالیاتی و مهاجرتی دو حزبی کار کرد.
جورج دبلیو بوش قانون آمریکاییهای دارای معلولیت را امضا کرد و قاطعانه از متحد خود، کویت، در برابر تجاوزات عراق دفاع کرد.
جورج دبلیو بوش، بهرغم تمام ناکامیهایش پس از 11 سپتامبر، نفرت علیه مسلمانان یا اسلام را افزایش نداد و آنها را اهریمنی نکرد.
مک کین بهعنوان یک نامزد در رقابتهای انتخاباتی سال 2008، زمانی که محافظه کاران همکارش درباره رقیب او، باراک اوباما، دروغ میگفتند، صحبت کرد.
رامنی مایل بود جایگاه و نفوذ خود را در حزبی که زمانی بهعنوان نامزد ریاستجمهوری نمایندگی میکرد قربانی کند و شجاعانه ناکامیهای ترامپ را به صدا درآورد و به برکناری او از قدرت رأی داد. ترامپ نسبت به این آرمانهای آمریکایی تحقیر شده است.
او مستبدان را از ویکتور اوربان گرفته تا ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون تحسین میکند.
او به مدل قدرت اعتقاد دارد، رهبری که با تقاضای آن، توافقی قانعکننده از طریق نیروی اراده یا شخصیت، همه چیز را به وقوع میپیوندد.
در واقع، یک مرد قدرتمند از طریق ترس و استفاده غیراصولی از قدرت سیاسی برای اهداف خودخواهانه حکومت میکند و سیاستهای ضعیفی را تحمیل میکند که نوآوری، کارآفرینی، ایدهها و امید را از بین میبرد. ترامپ در طول چهار سال ریاستجمهوری خود، سعی کرد مانند یک مرد قدرتمند آمریکا را اداره کند.
در توییتر او تغییرات ناگهانی در سیاست، در مورد اینکه چه کسی میتواند در ارتش خدمت کند، در مورد سیاست تجاری، در مورد نحوه برخورد آمریکا با کره شمالی یا روسیه، بدون مشورت با کارشناسان و یا کارکنان خود در مورد تأثیر این تغییرات بر آمریکا را اعلام کرد.
در واقع، او در هیچ کجا منافع سیاسی یا شخصی خود را بالاتر از منافع ملی قرار نداده است؛ او رویکردی مشابه به روابط استراتژیک آمریکا در خارج از کشور داشت. ترامپ اعتماد متحدان دیرینه آمریکا، بهویژه به ناتو را از دست داد و اروپا را کمتر امن کرد و راست افراطی و رهبران مستبد در اروپا، آمریکای لاتین و آسیا را جسور کرد. او از توافق هستهای ایران خارج شد و به لطف برنامه احیاشدهای که به اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحات دست یافته است، این کشور را که در حال حاضر تهدیدی برای جهان بود، خطرناکتر کرد.
در دوره دوم، تمایل او برای مماشات با پوتین در مورد اوکراین را بهعنوان یک کشور دموکراتیک و مستقل در هالهای از ابهام قرار داد. ترامپ اشاره میکند که میتواند به تنهایی به جنگ فاجعهبار غزه پایان دهد اما هیچ برنامه درستی ندارد. او پیشنهاد کرده است که در دوره دوم تعرفه کالاهای چینی را به 60 درصد یا بیشتر افزایش میدهد و برای همه کالاهای وارداتی 10 درصد تعرفه وضع میکند، اقداماتی که باعث افزایش قیمتها برای مصرفکنندگان آمریکایی و کاهش نوآوری با اجازه به صنایع آمریکا میشود.
بدترین سیاستهای دولت ترامپ اغلب توسط کنگره، با چالشهای دادگاه و مخالفتهای کارمندان دولتی که برای خنثی کردن خواستههای او در زمانی که غیرمسئولانه یا از قانون پیروی نمیکردند، وارد عمل شدند. وقتی ترامپ خواستار پایان دادن به اوباماکر بود، یک سناتور جمهوریخواه مک کین، آن را نجات داد و مراقبتهای بهداشتی را برای میلیونها آمریکایی حفظ کرد.
دولت دوم ترامپ متفاوت خواهد بود. او قصد دارد دولت خود را پر از متفکران کند، کسانی که نشان دادهاند مایل به اطاعت از خواستههای ترامپ هستند یا کسانی که قدرت ایستادگی در برابر او را ندارند. او میخواهد با صدور دستوری برای آسانتر کردن اخراج کارمندان دولت و جایگزین کردن آنها با افرادی که به او وفادارتر هستند، کسانی را که مانعی بر سر راه او هستند، حذف کند.
این بدان معناست که نه تنها آمریکاییها مزایای تخصص خود را از دست میدهند، بلکه به این معنی است که آمریکا در فضای ترس اداره میشود که در آن کارمندان دولت باید در خدمت منافع رئیسجمهور باشند تا عموم مردم. همه وزرای کابینه از رهبری رئیسجمهور پیروی میکنند، اما ترامپ کشوری را متصور است که در آن خدمات عمومی، همانطور که آمریکاییها میدانند، وجود نخواهد داشت، جایی که دیگر کارمندان و ادارات دولتی نمیتوانند مستقل تصمیم بگیرند و تحقیقات دانشمندان و کارشناسان بهداشت عمومی و تحقیقات وزارت دادگستری و سایر افراد در اجرای قانون فدرال نسبت به خواستههای کاخ سفید انعطافپذیرتر خواهد بود.
یک دوره ریاستجمهوری دیگر تحت رهبری ترامپ خطر آسیب دائمی به دولت ما خواهد داشت. همانطور که کومی، یک جمهوریخواه قدیمی، در مقالهای در سال 2019 برای Times Opinion نوشت: «افراد کارآمدی که فاقد نیروی درونی هستند، نمیتوانند در برابر سازشهای لازم برای زنده ماندن ترامپ مقاومت کنند و این چیزی است که آنها هرگز از آن بهبود نخواهند یافت.»