بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن افرز در یادداشتی بهقلم «آیدین تاسباش» «شاپیرو» نوشت: در ترکیه قبل از اردوغان، هویت فرا آتلانتیک ترکیه نهتنها بهعنوان یک ضرورت ژئوپلیتیکی بلکه بهعنوان میراثی از «مصطفی کمال آتاتورک» -بنیانگذار ترکیه- گرامی داشته و موردحمایت قرار گرفت.
وی گفت رسیدن به «سطح تمدن معاصر» رسالت جمهوری جوان است. هدفی که منجر به فشاری چند دههای از بالا به پایین برای مدرنسازی و غربیسازی شد؛
اما امروزه بهندرت کسی در حوزه عمومی از ایدهها یا نهادهای غربی دفاع میکند. مفسران تلویزیونی و سیاستمداران بهطورمعمول آمریکا، اروپا و ناتو را دور هم جمع میکنند و همه آنها را ریاکار، استثمارگر و مشتاق مطیعسازی ترکیه میدانند.
تغییری مشابه در سیاست خارجی ترکیه در حال انجام است.
در دهههای پس از جنگ جهانی دوم، ترکیه سعی کرد با لنگر انداختن خود در نهادهای یورو-آتلانتیک و تلاش برای رسیدن به دموکراسیهای پیشرفته و مرفه غربی، خود را در برابر تهدید همیشگی توسعهطلبی شوروی محافظت کند.
واشنگتن از نظر جنگ سرد، ترکیه را بهعنوان یک کشور مرزی مفید در مبارزه با کمونیسم و نفوذ شوروی مینگریست.
امروز، تصورات بسیار متفاوت است. از زمانی که اردوغان در سال 2002 قدرت را به دست گرفت و بهویژه پس از کودتای نافرجام علیه دولت وی در سال 2016، روابط واشنگتن با آنکارا بهطور پیوسته بدتر شده است.
این روابط اکنون نسبت به روابط آمریکا با بسیاری از قدرتهای غیرناتو سالمتر است. سیاستمداران ترکیه، ازجمله اردوغان، اغلب با عصبانیت آمریکا را بهعنوان یک دشمن و نه بهعنوان یک شریک توصیف میکنند.
اما این خشم متقابل اخیراً به چیزی شبیه به پذیرش تبدیل شده است. مقامات ترکیه اکنون درک میکنند که انحراف آنها از ناتو یک انحراف غیرعادی نیست بلکه یک مقصد نهایی است.
ترکیه اردوغان با این پیشفرض عمل میکند که غرب در حال افول است و جهان چندقطبی در حال ظهور است که ظاهراً فرصتهایی را برای رسیدن ترکیه به قدرتهای بزرگ فراهم میکند؛
اما ترکیه نمیخواهد با دور شدن از ناتو و رفتن به سمت سازمان همکاری شانگهای، یک سازمان دفاعی و امنیتی اوراسیا که در سال 2001 توسط چین و روسیه در تلاش برای رقابت با ناتو تشکیل شد، اردوگاه خود را تغییر دهد.
درعوض، ترکیه میخواهد در هر اردوگاه پای خود را حفظ کند و درعینحال نفوذ خود را در غربآسیا و آسیای میانه و قدرت اقتصادی خود را بیشتر گسترش دهد.
اگرچه اردوغان بهدنبال جدایی آشکار از غرب درزمینهی ایدئولوژی، فرهنگ و هویت است، اما او همچنین در تلاش است تا یک اقدام متعادلکننده دقیق بین قدرتهای بزرگ انجام دهد، به این امید که فرصتهای بیشتری برای نفوذ ترکیه پیدا کند.
آمریکا نمیتواند جریان تاریخ را معکوس کند و ترکیه را دوباره با غرب یا اتحادیه اروپا ادغام کند.
تلاش ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا فقط رو به زوال نیست بلکه مرده است.
روزهایی که رئیسجمهور آمریکا میتوانست در کنار رهبران ترکیه بایستد و در مورد حقوق بشر موعظه کند، به پایان رسیده است.
با این حال، واشنگتن همچنان میتواند با دولت پساغربی ترکیه، رابطه مؤثر برقرار کند.
آنکارا ممکن است از یک متحد ایدهآل دور باشد و با توسل به ارزشهای مشترک یا اهمیت آنچه واشنگتن بهعنوان یک نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین در نظر میگیرد، حرکت نمیکند؛
اما عملگرایی، جاهطلبیهای منطقهای و معاملهگرایی اردوغان یک رابطه سازنده را ممکن میسازد.