بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن پالیسی در یادداشت بهقلم «هوارد فرنچ» نوشت: در اوایل قرن بیستویکم، چین شروع به ادعای آنچه «حقوق تاریخی» خود برای کنترل یکی از آبراههای بزرگ جهان مینامد، کرد که اکثریت قریب به اتفاق 1.3 میلیون مایل مربع از دریای چین جنوبی را پوشش میدهد.
چین نقشههای جدیدی را ترسیم کرد. بحثهای قدیمی از دوران ناسیونالیست در مورد اینکه چگونه سنت چینی با آبها بهعنوان بخشی از قلمرو حاکمیتی چین رفتار میکرد، احیا و اصلاح شد و ادعا میکرد که جزایر متعدد دریا توسط دریانوردان چینی در دوران باستان کشف شدهاند و از آن زمان بهندرت مورد مناقشه قرار گرفتهاند.
در سال 2004، به پشتوانه سرمایهگذاری بزرگ چین که سپس به فیلیپین سرازیر شد، چین توانست دولت« گلوریا ماکاپاگال آرویو» -رئیسجمهور تازه منتخب فیلیپین- را متقاعد کند که توافقنامهای را امضا کند که اجازه اکتشاف مشترک نفت در آبهای سواحل این کشور را میدهد.
با این حال، در مواجهه با خشم عمومی پس از افشای گزارشهای مطبوعاتی جزئیات این توافق، مانیل در سال 2008، دو سال قبل از پایان دوره آن، اجازه فسخ آن را داد و چین را بر آن داشت تا ادعاهایی مبنی بر اینکه آبهای مورد بحث در تمام مدت به آن تعلق داشته است، آغاز کند.
در همین دوران، دولت باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا، آنچه را «محور به سمت آسیا» میخواند، آغاز کرده بود که هدف آن ایجاد توازن مجدد نیروهای آمریکا در جهان، انتقال نیروی دریایی و سایر داراییهای نظامی به دور از اروپا و غربآسیا بود.
در سمت شرق آسیا، فیلیپین یک متحد دیرینه پیمانی آمریکا بود و به نظر میرسید همهچیز بهاحتمال آزمون قدرت بین واشنگتن و پکن بر سر احترام به منافع حاکمیتی مانیل و قوانین بینالمللی اشاره دارد.
یک عامل پیچیده برای آمریکا که اغلب از قوانین یا استدلالهای مبتنی بر قوانین جهت تأثیرگذاری یا محدود کردن چین استفاده میکند، این است که سنای آمریکا هرگز برجام را تصویب نکرده است.
با این وجود، به نظر میرسید همهچیز نشان میدهد که آمریکا تلاش خواهد کرد تا سیستم اتحاد خود را در شرق آسیا با کمک به یکی از کشورهای ضعیف منطقه، یعنی فیلیپین، برای حفاظت از ادعاهای ارضی خود در دریا تقویت کند؛ یعنی تا ژوئن 2016، زمانی که یک فرد خارجی سیاسی به نام رودریگو دوترته رئیسجمهور فیلیپین شد.
بهطور خلاصه، «دوترته» با بهرهگیری از کینههای طولانیمدت در برخی از بخشهای استعمار آمریکا در فیلیپین که 48 سال به طول انجامید و در سال 1946 به پایان رسید، همه این کارتهای دیپلماتیک را به هم زد. او رسماً اعلام کرد که به آمریکا وابسته نخواهد بود.
دوترته که انتقادات حقوق بشری غرب از کارزار کشتار غیرقانونی قاچاقچیان مواد مخدر را پس زد، به چین نزدیک شد و دریای چین جنوبی که اخیراً مورد مناقشه قرار گرفت، روی یخ قرار گرفت. برای تقویت روابط دو کشور، پکن به دیپلماسی دسته چک در سالهای آرویو بازگشت و قول داد تجارت با فیلیپین را تقویت کند و سرمایهگذاری را افزایش دهد. دوترته به لغو توافقنامه نیروهای میهمان با آمریکا نزدیک شد اما هرگز این اقدام را انجام نداد.
همیشه مشخص نبود که این تنشزدایی با پکن تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و در اواخر دوران ریاستجمهوری دوترته، مانیل دوباره نارضایتی خود را نسبت به گستردگی ادعاهای دریایی چین و آنچه بهعنوان تهاجمات مکرر به آبهای فیلیپین و مداخله در قایقهای ماهیگیری میدید، نشان داده بود.
این هفته، جانشین دوترته، «بونگبونگ مارکوس» -دیکتاتور سابق و متحد آمریکا- که تقریباً دو دهه بر فیلیپین حکومت کرد، با تقویت چشمگیر اتحاد کشورش با این کشور موافقت کرد.
دولت گفته است که روابط دفاعی تازه تقویتشدهاش با آمریکا، هیچ کشور دیگری بهجز چین را هدف قرار نمیدهد.
با آزمایش این ایده که مزایای اقتصادی ناشی از همکاری با چین میتواند نقض حقوق ملی این کشور را جبران کند، به نظر میرسد که تصمیم گرفته است که حاکمیت ارزشمندتر است.
مارکوس ماه گذشته در داووس سوئیس در مورد تنشها در دریای چین جنوبی گفت: «شب شما را بیدار نگه میدارد. شما را در روز بیدار نگه میدارد و بیشتر اوقات شما را بیدار نگه میدارد.»
به نظر میرسد او محاسبه کرده است که تقویت روابط با واشنگتن میتواند به بازدارندگی چین از اقدامات تهاجمیتر به سمت فیلیپین کمک کند.
اگر چنین است، این یک تصویر خوب از یک کشور است که از یک ترتیب کلاسیک در روابط بینالملل به نام «توازن دریایی» استفاده میکند، جایی که در این مورد یک کشور ضعیف از یک کشور قدرتمند و دور کمک میخواهد تا بتواند جایگاه خود را حفظ کند.
آمریکا در حال حاضر در حال ارتقاء و گسترش حضور خود در اوکیناوا، جنوبیترین زنجیره جزیره ژاپن و همچنین تقویت توان نظامی خود در اقیانوس آرام در جزیره گوام آمریکا در 1600 مایلی شرق مانیل است.
واشنگتن از تلاشهای فزاینده ژاپن برای مسلح کردن خود به موشکهای دوربرد و سیستمهای جنگی دریایی خوشحال شده است.
اکنون، واشنگتن امیدوار است که دولت مارکوس به آن اجازه دهد در صورت درگیری مسلحانه با چین از باند فرودهای فیلیپین استفاده کند.
پراکندگی هواپیماها و بمبافکنهای آمریکایی تا حد امکان در منطقه، کلید امید برنامهریزان آمریکایی برای مقاومت در مراحل اولیه جنگ است تا زمانی که تدارکات از دورتر در اقیانوس آرام، چه در هاوایی و چه در قاره آمریکا آغاز شود.
اخبار فیلیپین باعث میشود که برنامه ریزان جنگ آمریکا در حال حاضر و شاید برای مدتی در آینده احساس خوبی داشته باشند.