بهگزارش مرکزمطالعات سورین، موسسه شورای روابط خارجی در گزارش خود بهقلم « استیون کوک» نوشت: رویکرد جو بایدن به جنگ اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و حماس در نوار غزه به دلیل سابقه واشنگتن در غربآسیا یک معما است.
بایدن با هدف احیای تشکیلات خودگردان فلسطین و آغاز روندی معتبر برای تشکیل کشور فلسطینی رو به جلو حرکت میکند.
با این حال، این رویکرد مبتنی بر این ایده است که آمریکا قدرت و بینش لازم برای مشارکت در یک پروژه مهندسی اجتماعی را در نیمی از جهان دارد.
شکستهای آمریکا در غربآسیا بحثهایی را در مورد اینکه آیا واشنگتن باید از منطقه عقبنشینی نموده یا آن را ترک کند، برانگیخته است.
با این حال، کارنامه آمریکا در غربآسیا بهتر از آن چیزی است که بسیاری تصور میکنند، زیرا با موفقیت منافع اصلی خود را در منطقه، از جمله منابع انرژی، امنیت اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و برتری آمریکا پیش برده است.
تعهد آمریکا به اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و امنیت انرژی در طول جنگ ماه اکتبر سال 1973، به تحریم نفتی تحت رهبری عربستان و رکود اقتصادی آمریکا منجر شد.
انقلاب اجتماعی ایران شاه را سرنگون کرد و نتیجه آن یک حکومت تجدیدنظرطلب بود. موفقیت آمریکا در غربآسیا هزینههای اخلاقی از جمله حمایت از اقتدارگرایان و کمک به نقض حقوق بشر نیز داشته است.
حمایت دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی آمریکا به بیتابعیتی مردم فلسطین کمک کرده است.
جیمی کارتر، رئیسجمهور سابق اعلام کرد که آمریکا از تهدیدات امنیت انرژی از جانب قدرتهای خارجی جلوگیری میکند که منجر به تغییر دکترین کارتر میشود.
ریگان ضمن دفاع از میادین نفتی غربآسیا، در دهه 1980 عملیات نظامی از جمله عملیات ارنست ویل را اجرا کرد.
نیروی دریایی آمریکا نفتکشهای کویت را تحت حمله ایران اسکورت کرد و با سه عملیات موازی به تهدیدات جمهوری اسلامی برای کشتیرانی پایان داد.
این وضعیت تا سال 1991، زمانی که نیروهای چندملیتی به رهبری آمریکا عراق را پس از حمله صدام حسین به کویت شکست دادند، ادامه داشت.
اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید و آمریکا بهعنوان تنها ابرقدرت جهان باقی ماند.
در اواسط دهه 1990، واشنگتن با گسترش ناتو، ترویج شوک درمانی اقتصادی و گسترش دموکراسی، قصد اصلاح جهان را داشت.
این امر شامل بازگشت به صلح در غربآسیا بود، اما توافق اسلو توسط اسرائیلیها و فلسطینیها خنثی شد.