loader image

جستجو

The world is multipolar

فارن پالیسی:
جهان، چندقطبی است

مرکز مطالعات سورین

چکیده

نشریه «فارن پالیسی» نوشت:‌ امروزه، قدرت‌های میانی، از ژاپن تا هند، به‌طور قابل‌توجهی تأثیرگذارتر از گذشته هستند و این همان «چندقطبی نامتعادل» است.

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن پالیسی در مقاله تازه خود به‌قلم «اما اشفورد» نوشت: یک اصطلاح آکادمیک مبهم به‌طور ناگهانی در امور بین‌الملل رواج یافته است.

چندقطبی بودن، ایده وجود بسیاری از قدرت‌های مهم جهانی و این ایده توسط رهبران، مدیران و صاحب‌نظران به‌عنوان آینده جهان تبلیغ می‌شود و سرفصل‌ها حاکی از اهمیت روزافزون قدرت‌های متوسط، از ترکیه و برزیل گرفته تا کره جنوبی و استرالیا و هند است.

اما این ایده برای همه قانع‌کننده و موجه نبوده است. برخی معتقدند دنیای چندقطبی صرفاً یک افسانه است.

امروزه تنها دو کشور با اندازه اقتصادی، قدرت نظامی و اهرم جهانی به‌عنوان یک قطب حساب می‌شوند؛ آمریکا و چین. دیگر قدرت‌های بزرگ جایگاه خاصی ندارند و به این زودی‌ها هم نخواهند داشت.

در مقاله‌ای که اخیراً توسط مرکز استیمسون منتشر شده است، ارزیابی کردیم که آیا جهان واقعاً چندقطبی‌تر می‌شود و چگونه سیاست‌گذاران آمریکا می‌توانند به بهترین نحو از ویژگی‌های محیط بین‌المللی در حال ظهور برای دستیابی به منافع آمریکا استفاده کنند.

ما به یک نتیجه واضح رسیدیم؛ آمریکا سطح قدرت نظامی و اقتصادی را که در دهه‌های اولیه جنگ سرد داشت، دیگر ندارد و چین امروزی نیز در اوج خود با اتحاد جماهیر شوروی برابری نمی‌کند.

امروزه، قدرت‌های میانی، از ژاپن تا هند، به‌طور قابل‌توجهی تأثیرگذارتر از گذشته هستند و این همان «چندقطبی نامتعادل» است.

استراتژی بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا برای مهار چین، ممکن است در دنیای دوقطبی که در آن واشنگتن و متحدانش سهم بزرگی از قدرت اقتصادی و نظامی را در دست دارند، امکان‌پذیر باشد،

اما با این حال، در دنیای چندقطبی‌تر، آمریکا می‌تواند مطرودتر شود و رقابت با چین عمیقاً با واقعیت‌های نوظهور سیاست جهانی ناسازگار است.

در 30 سال گذشته، آمریکا رهبر بلامنازع جهانی بوده است، اما امروز نظرها عوض شده است. برخی استدلال می‌کنند که آمریکا در آینده هژمون جهانی باقی خواهد ماند، برخی دیگر می‌گویند ما به سمت یک رقابت دوقطبی جدید با چین پیش می‌رویم و برخی دیگر معتقدند که یک دوره چندقطبی در حال طلوع است.

تئوری‌های مربوط به ریسک، زیربنای همه این استدلال‌ها هستند. یک فرض طولانی‌مدت وجود دارد که دو قطبی و تک قطبی برای آمریکا امن‌تر از چندقطبی بودن هستند.

آمریکا باید تلاش کند تا در برابر جهان چندقطبی مقاومت کند؛ این نظریه نشان می‌دهد که جهان چندقطبی ممکن است آشفته‌تر باشد و حتی جنگ‌های بیشتری داشته باشد؛

طبق این تعریف جنگ‌های کمتری در شرق آفریقا یا ‌آسیای میانه تحت جهانی دوقطبی خواهد بود و جهانی با تهدیدات هسته‌ای بیشتر تحت جهان چندقطبی خواهد بود.

شاخص‌های بسیاری وجود دارد که این شاخص‌ها قطعا نشان می‌دهد که آمریکا و چین جلوتر از گروه‌های دیگر میان‌رده هستند، اما آن‌ها همچنین نشان می‌دهند که قدرت اقتصادی و نظامی درجاهای دیگر انباشته می‌شود، از فرانسه گرفته تا استرالیا، همگی در حال قدرت گرفتن در عرصه نظامی هستند.

امید می‌رود که با ایجاد یک ائتلاف ضد چین، با تأکید بر همکاری نظامی و فنی نزدیک‌تر میان متحدان در سراسر اروپا و آسیا و تلاش برای ایجاد یک بلوک جهانی از دموکراسی‌ها؛

یا دست‌کم شبیه به یک بلوک جهانی، موازنه قدرت جهانی در حال تغییر مدیریت شود و با این اقدامات کشورهای دیگر نیز سعی در پیوستن به هم‌چین بلوکی داشته باشند.

در دوران بایدن، به‌طور خلاصه، آمریکا قصد دارد کتاب بازی جنگ سرد را مجدداً اجرا کند، با تلاش برای مهار ظهور چین و امیدوار اینکه قدرت متحدان و شرکایش بتواند کاهش قدرت آمریکا را جبران کند.

اما درنهایت واقعیت امروزی، یک طرز فکر دوقطبی و ایجاد یک بلوک واحد، به این فرض اشتباه کمک می‌کند که هر پیروزی برای چین لزوماً برای آمریکا ضرر خواهد بود.

اقدامات اجباری مانند تحریم‌ها و کنترل‌های صادراتی ممکن است در حال حاضر نتیجه دهد، اما خطر کاهش قدرت اقتصادی آمریکا در درازمدت را دارد زیرا کشورها ‌به‌دنبال جایگزین‌هایی می‌گردند که برخلاف انتظارات باعث شکست آمریکا و پیروزی چین می‌شود.

اکنون این دنیا واقعاً در حال رفتن به سمت چندقطبی‌شدن است و در دنیای چندقطبی، برخلاف جهان تک‌قطبی سه دهه گذشته، کاهش قدرت نسبی نشان می‌دهد که دولت آمریکا نمی‌تواند اراده خود را در هر منطقه از جهان به‌ویژه به‌طور هم‌زمان اعمال کند. آ

مریکا نباید از صحنه جهانی عقب‌نشینی کند، بلکه باید از جهان چندقطبی به نفع خود استفاده کند.

آمریکا باید به‌جای سرکوب، قدرت متحدانش را تحت فشار قرار دهد. دولت بایدن به‌جای تلاش برای حفظ ردپای نظامی بسیار گران‌قیمت دهه‌های گذشته، باید بر تغییر تأکید کند و متحدان را تشویق کند که نقش بیشتری در دفاع از خود داشته باشند.

درنتیجه قدرت اقتصادی خود را به قدرت نظامی تبدیل کنند که اهداف آمریکا را تقویت می‌کند. اگر این اقدام به‌درستی مدیریت شود، می‌تواند توزیع قدرت در اروپا را به‌نفع آمریکا تغییر دهد.

در دنیای چندقطبی، انعطاف‌پذیری و گشودگی در روابط بسیار ارزشمند است. دولت بایدن باید برای ورود به توافقات تجاری سودمندتر گام بردارد و به سمت حمایت تجاری برود.

در نهایت، دولت بایدن باید بر توافقات دوجانبه و کوچک منافع مشترک تمرکز کند، زیرا چندقطبی بودن آمریکا را ناتوان نمی‌کند. در واقع، این می‌تواند یک موهبت برای سیاست‌گذاران آمریکا باشد. دولت بایدن با تمرکز بر استفاده از چندقطبی‌شدن به نفع خود، می‌تواند امنیت آمریکا را ارتقا دهد و نقش جهانی آمریکا را حفظ کند.