بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه ناینتین فورتی فایو در یادداشت خود بهقلم «رابرت کلی» نوشت: اکنون بهطور کامل بر همگان روشن شده است که «ولادیمیر پوتین» -رئیسجمهور روسیه- در حمله به اوکراین اشتباهات مهلک و بسیاری انجام داده است؛ او جنگ را بهعنوان یک حادثهی رعدآسا طراحی کرد جوری که همه چیز در یک یا دو هفته تمام میشود.
پوتین با خود حساب کرد که یک فضای حاکم حاصل از شوروی را در یک حرکت سریع سازماندهی خواهد کرد؛ ناتو غافلگیر میشود و از اقدامات بیشتر روسیه میترسد؛ چین تحت تأثیر جسارت پوتین قرار خواهد گرفت و به خنثی کردن روابط اقتصادی نامتعادل بین دو کشور کمک میکند و در نهایت جهان یک بار دیگر تحت تأثیر بهترین استراتژیست بزرگ یعنی پوتین قرار خواهد گرفت.
در عوض، جنگ به یک فاجعه گران قیمت، شرمآور و ناتوانکننده تبدیل شده است؛ روسیه ممکن است همچنان به معنای حداقلی در حفظ برخی از سرزمینهای فتحشده پیروز شود، اگرچه که حتی در آن شک وجود دارد؛ به هر حال جنگ یک فاجعه بوده است و بدتر نیز میشود.
از نظر اقتصادی، تحریمهای اعمالشده علیه روسیه به دلیل جنگ، تولید ناخالص داخلی این کشور را تحت فشار قرار داده است، از نظر سیاسی، روسیه عمدتاً تنها است؛
چین و هند از تحریمها حمایت نکردهاند اما هنوز فاصله خود را حفظ کردهاند؛ از نظر نظامی، جنگ به بنبست تبدیل شده است و به آرامی به سمت اوکراینیها متمایل میشود؛
روسیه طی یک سال هیچ قلمرو جدیدی را تصرف نکرده است و اوکراین از آن زمان تاکنون دو حمله موفقیتآمیز را آغاز کرده و انتظار میرود یک حمله دیگر در اواخر بهار امسال انجام شود و اکنون با پیوستن فنلاند به ناتو، از نظر استراتژیک، روسیه یک شکست دیگر را متحمل شده است.
الحاق فنلاند و همچنین گسترشهای قبلی ناتو به صورت ناخودآگاه توانسته که به صورت نامحسوس از بسیاری جنگها پیشگیری کرده و حتی از حمله احتمالی روسیه به گرجستان نیز جلوگیری کرده باشد؛
ناتو از امپریالیسم غربی رشد کرد و رشد او ادامه داشت زیرا کشورهای اروپای شرقی میخواستند به آن بپیوندند؛ انگیزه این الحاقات کاملاً آشکار بود؛ نگرانی از رفتار سیاست خارجی روسیه.
روسیه سابقه تاریخی طولانی در تسخیر و تسلط بر بسیاری از همسایگان خود دارد؛ امپراتوری قدیمی روسیه شامل لهستان و فنلاند بود و اتحاد جماهیر شوروی که عملاً به یک امپراتوری ساز در اروپای شرقی تبدیل شد، حتی تعداد بیشتری از کشورهایی را که در دهه 1990 به ناتو پیوستند، کنترل میکرد.
اگر روسیه میتوانست در داخل مرزهای خود به راحتی زندگی کند، اگر بر مأموریتهای بزرگ و تمدنی، مانند دفاع از جهان روسیه پافشاری نمیکرد، ممکن بود در صلح با همسایگان خود زندگی کند، اما این در سیاست خارجی روسیه نسبتاً نادر است و در عوض، اصرار روسیه برای تسلط کشورهای مجاور، تعادل قدرت روسیه را متزلزل کرد؛
کشورهای زیردست اروپایی که در دهه 1990 میتوانستند فرار کنند، در اسرع وقت به ناتو رفتند و فنلاند به اندازه کافی از سوی پوتین احساس خطر کرد تا از بیطرفی دیرینه خود دست بردارد و به ناتو ملحق شود.
در واقع پیامد استراتژیک گستردهتر جنگ، سوق دادن کشورهای بیشتری به سمت ناتو است و این جنگ، باعث محاصره روسیه توسط دولتهای غربی و تشدید بحران برای خود روسیه میشود، نه اینکه آن طور که در نظر گرفته شده بود این بحران را کاهش دهد.
نگرانیهایی وجود دارد که افزودن فنلاند، بلکه باعث تضعیف و نه تقویت ناتو میشود، فنلاند از مرکز سنتی ناتو در اروپای غربی دور است و مرز طولانی با روسیه دارد؛ در مهر و مومهای 1939-1940، با اتحاد جماهیر شوروی جنگید و بهشدت شکست خورد و ملاحظات غرب برای کمک به فنلاند به دلیل مسافت و آب و هوا کمرنگ میشود؛
این در حالیست که فنلاند در طول جنگ سرد از تحریک اتحاد جماهیر شوروی و در سی سال گذشته از تحریک روسیه اجتناب کرد که حتی باعث ایجاد اصطلاح فنلاندسازی برای توصیف این موضع بیطرفانه به وجود آمد.
این نگرانیها به دو دلیل بیش از حد بیمورد و بیاساس است؛ اول، فنلاند ارتش بسیار توانمندتری نسبت به یک ارتش معمولی و کم منابع اروپای غربی دارد.
در واقع، دولت فنلاند ناتو را تحت فشار قرار داده است تا بیشتر هزینه کند و تهدیدات روسیه را جدیتر بگیرد، همچنین نگرانی در مورد ضعفها و شکستهای فاحشی که او متقبل شده همه بیموردند، زیرا فنلاند از زمان شکست خود در سال 1940 ثابت کرده در صورت لزوم دوباره با روسها میجنگد.
دوم، ارتش روسیه در حال حاضر در شرایطی نیست که بتواند یک ارتش متعارف قدرتمند را تهدید کند، ارتش روسیه بهشدت در باتلاق اوکراین سرنگون شده است و اگر نتواند اوکراین را شکست دهد، احتمال شکست فنلاندیهای مورد حمایت ناتو نیز بسیار کمتر است؛
تهدید کردن فنلاند بهطور متعارف مستلزم خروج از اوکراین و تلاش گسترده برای بازسازی ارتش روسیه است؛ این مسئله نیاز به زمان و منابع بسیار زیادی دارد که در حال حاضر روسیه از این زمان و منابع بیبهره است.
بهطور خلاصه، الحاق فنلاند ضربه غیرمنتظره دیگری به قدرت روسیه است و روسیه بهطور معناداری دیگر قادر نیست با آن مقابله کند، زیرا در اوکراین بهشدت گرفتار شده است و این الحاق همچنین انزوای روسیه از عرصه اقتصادی را در جهان بدتر میکند و در پایان الحاق سوئد میتواند ضربه کاری برای اتمام این ماجرا شود.