loader image

جستجو

The real desire of Russia

فارن افرز:
خواسته‌ واقعی روسیه

مرکز مطالعات سورین

چکیده

نشریه «فارن افرز» در یادداشت خود به بررسی خواسته واقعی روسیه پرداخت و نوشت: روسیه مدت‌هاست که خود را کشوری با خودمختاری استراتژیک می‌دانست، به این معنی که آزادی تشکیل ائتلاف‌ها برای دفاع و پیشبرد منافع خود را دارد

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن افرز در یادداشت خود به‌قلم «توماس گراهام» نوشت: با اوج‌گیری جنگ در اوکراین، تصور رابطه سازنده بین روسیه و غرب دشوار است.

این چشم‌انداز هنوز هم با استفاده از شرارت بی امان ضد غربی کرملین بعید به نظر می‌رسد.

حتی روسیه شکست خورده همچنان قلمرو وسیعی را در قلب اوراسیا، غنی‌ترین منابع طبیعی در جهان، زرادخانه عظیم هسته‌ای و کرسی دائمی دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، از جمله دارایی‌های دیگر، حفظ خواهد کرد.

چه بخواهیم چه نخواهیم، ​​آمریکا باید راهی برای کنار آمدن با روسیه پیدا کند.

واشنگتن تمایل دارد رفتار مسکو را تهدیدی بدخواهانه و پایدار برای آمریکا ببیند.

منافع فهرست تخلفات روسیه طولانی است و تصویر یک دشمن سرسخت را متبلور می‌کند:

جنگ در اوکراین، مداخله در امور داخلی آمریکا، حملات سایبری به زیرساخت‌های حیاتی، ‌‌‌‌کارزار‌های جهانی ضدآمریکایی، تقلب در توافق‌نامه‌های کنترل تسلیحات، افزایش تسلیحات در قطب شمال، همسویی استراتژیک فزاینده با چین و ایران و حمایت از دیکتاتور بی‌رحم سوریه، بشار اسد.

با این حال، یک عنصر اصلی از هویت روسیه وجود دارد که آمریکا می‌تواند آن را برای اهداف خود مهار کند:

احساس روسیه از خود به‌عنوان یک قدرت بزرگ که سیاست خارجی مستقلی را در راستای تعقیب منافع ملی خود انجام می‌دهد.

روسیه مدت‌هاست که خود را کشوری با خودمختاری استراتژیک می‌دانست، به این معنی که آزادی تشکیل ائتلاف‌ها برای دفاع و پیشبرد منافع خود را دارد

. این یک اصل اساسی در سیاست خارجی روسیه از قرن هجدهم بوده است که هم در روسیه تزاری و هم در اتحاد جماهیر شوروی ثابت بوده است.

حتی پس از پایان جنگ سرد، روسیه همچنان به‌دنبال این آزادی بود و به چین به‌عنوان وزنه تعادل استراتژیک در برابر آمریکا نگاه می‌کرد، زیرا به‌دنبال بازسازی نفوذ خود در امپراتوری شوروی سابق بود.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در سال 1991، مسکو برای بازیابی خودمختاری استراتژیک خود تلاش کرد.

در میان یک بحران عمیق اقتصادی، تنها غرب می‌تواند مهارت‌های سرمایه‌گذاری، مدیریت و فناوری مورد نیاز روسیه را فراهم کند؛

بنابراین، زمانی که واشنگتن، از نظر روسیه، منافع روسیه در بالکان را زیر پا گذاشت، ناتو را به سمت شرق به سمت مرزهای خود گسترش داد، یا با حمایت از نیروهای سیاسی، به‌ویژه در گرجستان و گرجستان، به امتیازات خود در امپراتوری شوروی سابق تجاوز کرد مسکو در موقعیتی برای مقاومت قرار نداشت.

اوکراین که روسیه آن را متخاصم می‌دانست. مسکو از اقدامات آمریکا گاهی به تلخی شکایت می‌کرد؛

اما در نهایت، بدون هیچ گزینه استراتژیک دیگری، به دست آمد. مطمئناً، روسیه به بهبود روابط با چین ادامه داد، سیاستی که در اواخر دوره شوروی آغاز شد تا از دست‌اندازی پکن و واشنگتن به مسکو جلوگیری کند

؛ اما در دهه 1990، چین هنوز در مراحل اولیه صعود خود بود و به آمریکا وابسته بود. حسن نیت پکن ابزار یا استعدادی برای عمل به‌عنوان یک وزنه تعادل استراتژیک قابل اعتماد به نفع مسکو نداشت.

مسکو که از غرب جدا شده، بیش از پیش در آغوش پکن قرار گرفته است. اگرچه کرملین همسویی استراتژیک نزدیک و دوستی «بدون حد» خود با چین را تبلیغ می‌کند، اما واقعیت چندان هم بد نیست. پکن به مسکو پیشنهاد حمایت دیپلماتیک داده است اما تاکنون از ارائه کمک‌های نظامی مرگبار خودداری کرده است.