بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فوروارد در یادداشت تازه خود بهقلم «دن پری» نوشت:با تشدید تنشها بین اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و حزبالله، جامعه جهانی بهتر است یک حقیقت اساسی را درک کند:
درگیری آشفته اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و فلسطین که با قطعیتهای اخلاقی و روایتهای صریح مخالفت میکند، نباید با تهدید ایران و گروههای نیابتی جهادیاش ترکیب شود.
در عرصه دوم، اسرائیل به عنوان طرفی که مورد حمله قرار میگیرد، کاملاً حق دارد.
جهان اغلب مبارزه اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و فلسطین را از دریچهای از نارضایتیهای تاریخی میبیند و یک عارضه جهانی با آنچه که به داستان قبایل نزاع تبدیل شده است وجود دارد که اغلب توسط رهبرانی که برنامههای حداکثری را پیش میبرند، نمایندگی میکنند.
با وجود پیچیدگی عمیق و تاریخ غمانگیز، نارضایتیهای مشروع از هر دو طرف وجود دارد.
فلسطینیها مدتهاست که به دنبال تعیین سرنوشت خود بودهاند و اگرچه رهبری آنها اغلب با شکست مواجه شدهاند، اما تلاشهای آنها غیرقابلتوجیه نیست.
اسرائیل(رژیم صهیونیستی) نگرانیهای امنیتی مشروع و حق دفاع از خود دارد. بیشتر افراد آگاه میدانند که این یک درهم تنیدگی دشوار است.
اما در جبهه لبنان، تهاجم حزبالله نقش دیگری دارد:
عنصر خیمهشببازی تلاشی بیوقفه برای بیثبات کردن منطقه و گسترش نفوذ ایران از طریق خشونت، ترور و یک کارزار عجیبوغریب مؤثر اسلامگرایان. حملات حزبالله به اسرائیل(رژیم صهیونیستی) به خاطر زمین یا آزادی نیست، حتی اگر آنها یک مشت اختلافات بیاهمیت در تعیین مرزها را ابداع کرده باشند تا افراد سادهلوح را به باد بدهند.
آنها حتی درباره فلسطینیهایی که حزبالله ادعا میکند با آنها همبستگی دارد، نیستند.
این مبارزه برای عدالت یا تعیین سرنوشت نیست، بلکه یک کارزار تجاوزکارانه سازماندهی شده است.
حزبالله از روز پس از حمله و کشتار حماس در 7 اکتبر، راکت، گلوله و پهپادها را به سوی اسرائیل(رژیم صهیونیستی) شلیک کرده است و این باعث شده است که بیش از 60 هزار اسرائیلی از خانههای خود در شمال این کشور فرار کنند چون برخی از شهرهای آن ویران شده است.
اسرائیل(رژیم صهیونیستی) بهطور باورنکردنی اجازه داده است که این کار ادامه یابد، امیدوار است حملات متقابل و ترورهای هدفمند رهبران حزبالله به نحوی این گروه را منصرف کند؛
اما جهادیها بازدارندگی ندارند و اکنون صحبت از تهاجم زمینی برای دور کردن حزبالله از مرز شمالی است.
تجاوز نیابتی ایران بسیار فراتر از لبنان است و بر ثبات در سراسر غربآسیا تأثیر میگذارد. در یمن، حمایت ایران از شورشیان حوثی به یک جنگ داخلی ویرانگر دامن زده است و در سال گذشته، این گروه از طریق تنگه استراتژیک باب المندب، تجارت جهانی دریایی را با مشکل مواجه کرده است که به دلیل کاهش ترافیک، اقتصاد مصر را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
از طریق کانال سوئز شبههنظامیان شیعه مورد حمایت ایران در عراق و سوریه همچنان به تضعیف تلاشهای شکننده بازیابی پس از جنگ ادامه میدهند و در عین حال از حکومت اسد در سوریه حمایت میکنند.
نفوذ ایران همچنین پادشاهی شکننده و حامی غرب اردن را تهدید میکند.
بیمیلی غرب به درگیری دیگر در غربآسیا قابلدرک است، به ویژه پس از جنگهای پرهزینه و در نهایت بیهوده در عراق و افغانستان؛ اما نادیده گرفتن تهدیدی که حزبالله و ایران ایجاد میکنند، گزینه مناسبی نیست.
جاهطلبیهای ایران در منطقه روشن است و دستیابی به تسلیحات هستهای بمب ساعتی است که جهان نمیتواند نادیده بگیرد و در کوتاهمدت، اجازه دادن به حزبالله برای عملیات بدون مجازات و اجازه دادن به اینکه تنها مشکل اسرائیل باشد، اشتباهی وحشتناک است.