بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه میدل ایستای مقالهای بهقلم «کمال عالم» منتشر کرده که در آن آمده است:اخیراً در مورد نزدیکی ترکیه و سوریه، دیدارهای مسکو و اظهارات رجب طیب اردوغان درباره دیدار احتمالی با بشار اسد مطالب زیادی نوشته شده است.
در حالی که ممکن است از کلمه نزدیک شدن بیش از حد استفاده شود، مسئله واقعی ترکیه بحرانی است که توسط خود اردوغان ایجاد شده است.
بیش از یک دهه پیش، اردوغان اسد را برادر خود خواند و از او به خاطر حل و فصل مسائل قدیمی مرزی که از زمان تأسیس دو جمهوری، جوامع را از هم جدا کرده بود، تشکر کرد.
دو مطلب جدید هم جنگ اردوغان در سوریه و هم آخرین روزهای امپراتوری عثمانی را که منجر به شکسته شدن مرز شد، روشن میکند که امروز با همان مشکلاتی که در زمان تأسیس ترکیه وجود داشت، دست و پنجه نرم میکنیم. ث
روت اردوغان با جنگ در سوریه نوسان داشته است و بحران پناهجویان در امتداد مرز ترکیه و سوریه بازگویی از آنچه یک قرن پیش رخ داد است.
جنگ اردوغان به کارگردانی گونل تول، کاوش منحصربهفردی از حکومت رئیسجمهور ترکیه را خاطرنشان میکند.
تول استدلال میکند که جنگ در سوریه و روابط خود اردوغان با دمشق، متحدان و دشمنان داخلی او را شکل داده است.
اگرچه تول اولین کسی نیست که در دهه گذشته سرنوشت سوریه و ترکیه را به هم مرتبط میکند، اما شباهت جالبی را ترسیم میکند:
اردوغان از دمشق بهعنوان اولین پایتخت عربی خود برای احیای مجدد روابط ترکیه با جهان عرب استفاده کرد. در همین حال، اسد هرگونه اردوگاه و حمایت در سوریه را لغو کرد.
اسد همچنین به بهبود روابط با جوامع کوچک اما مهم آشوری و ارتدوکس در ماردین، سانلیورفا و دیاربکر کمک کرد.
با مهار تهدیدات داخلی، اردوغان لباس کمک به اصلاحات در جهان عرب را قبل از بهار عربی 2011 به تن کرد و از سوی اکثر کشورهای غربی و جهان اسلام بهعنوان الگویی برای منطقه در نظر گرفته شد.
سوریه در زمان اسد نقشی اساسی در کمک به اردوغان برای مبارزه با پکک و ایجاد اتحاد با ناسیونالیستهای ترکیه و دولت عمیقی که زمانی در تصمیم اردوغان تردید داشتند، ایفا کرد.
تول همچنین گرهگشایی از متحدان سیاسی اردوغان و جابجایی مداوم ژنرالهای ارتش ترکیه را بررسی میکند.
فروپاشی روابط ترکیه و سوریه پس از آغاز جنگ سوریه به این معنا بود که اکنون علاوه بر تنش با روسیه، جنگ دو طرفه نیز وجود دارد که با سرنگونی جت روسی در سال 2015 توسط نیروهای ترکیه و کشته شدن سفیر روسیه در سال 2015 به اوج خود رسید.
مسائل مربوط به پناهجویان سوری، تغییرات جمعیتی و مشکلات اقتصادی، احزاب مخالف ترکیه را بر آن داشته است که بر آشتی با اسد فشار بیاورند و این برخلاف سیاست اردوغان در مورد سوریه است.
علاوه بر این، مسائل با علویان ترکیه، کردها و جامعه مسیحی بدتر شد زیرا آنها با سیاست آنکارا در مورد سوریه مخالفت کردند. ارمنستان و یونان نیز با یادآوری روابط تاریخی خود با سوریه، خصومتهای قدیمی با ترکیه را احیا کردند.
مسئله دوم، آخرین روزهای امپراتوری عثمانی اثر رایان گینگراس، شباهتهای آشکاری بین آن روزها و سوریه امروزی ترسیم میکند، از جمله مسائل مربوط به ارامنه، یونانیها، عربها و کردها همه موضوعاتی که تول در رابطه با جنگ اردوغان در سوریه مطرح میکند.
هنگامی که یونانیها از سرزمینهای عثمانی رانده شدند، بسیاری به سوریه پناه بردند. در شرایط مدرن، هر دو دولت یونان و ارمنستان به وضوح در کنار اسد علیه ترکیه قرار گرفتند.
جوامع در جنوب ترکیه از جنگ اردوغان راحت نبودند، زیرا این جنگ تعادل شکنندهای را که از زمان برقراری صلح با سوریه در اواسط دهه 2000 برقرار بود، برهم زد.
گینگراس همچنین در مورد این موضوع حساس صحبت میکند که چگونه مصطفی کمال آتاتورک میخواست مناطق بیشتری را تحت فرمان فرانسه، فراتر از فقط هاتای، «آزادسازی» کند.
در واقع، جنگ کنونی در سوریه توسط بسیاری از سوریها بهعنوان تجاوز دیگری به خاک سوریه تلقی میشود که بازتاب روندی است که دههها پیش از آن رخ داده است.
با توجه به آنچه که آنها تهاجم تاریخی ترکها به سرزمین سوریه میدانند، بسیاری از سوریها تمایلی به ایجاد روابط حسنه ندارند.
بنابراین مهم است که به یاد داشته باشیم که جوامع یونانی ارتدوکس و ارمنی سوریه متحدانی در آتن و ایروان دارند و این موضوع را به یک مسئله منطقهای برای ترکیه تبدیل میکند،
درست مانند روزهای پایانی امپراتوری عثمانی. من قبلاً گفتهام که وضعیت کنونی به خاطر نزدیکی نیست، بلکه بیشتر درباره نیاز اردوغان به دمشق است. تول و جینگراس ارتباط مدرن و تاریخی با چگونگی تبدیل شدن سوریه به پاشنه آشیل ترکیه دارند.