بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه نیوزویک مقالهای بهقلم «عاریه لایت استون» منتشر کرد که در آن آمده است: عموماً اعتقاد بر این بود که تحقق توافق آبراهام اساساً تصادفی بود، اما این دور از انصاف و حقیقت است. دلایل خاصی برای این موفقیت سیاست خارجی وجود داشت.
تلاشهای قبلی برای صلح در غرب آسیا شامل اقدامات بیشماری برای جلب اعتماد عمومی بود و سپس کارشناسان از سراسر طیف سیاسی و سراسر جهان هر حرف و عملی را تشریح میکردند، ولی توافق آبراهام رویکرد متفاوتی داشت.
در این مذاکرات هیچ بندی از طریق مطبوعات درز نکرد. توافقنامه تنها زمانی اعلام شد که به پایان رسید. در حالی که رسانهها گمانهزنی میکردند و گهگاه شایعاتی را میساختند، اما هیچوقت خبری از فاش نشد، چه رسد به اینکه برنامهها را از مسیر خارج کند.
همچنین همه افراد درگیر در طرح صلح دارای مجوز امنیتی در سطح بالا بودند، به همین دلیل است که هر یک از مدیران و کارکنان ارشد شرکتکننده رازداری لازم را حفظ کردند.
علت به وجود آمدن این تفاهمنامه این بود که کاخ سفید در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، سیاست روشنی داشت که به جهان اجازه میداد، همه از قبیل دوست و دشمن، معیارهای حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر را مشخص کنند که یک سیاست عملی است.
ترامپ و تیم دیپلمات غیرحرفهای و بیتجربه وی، تنها به دلیل عدم داشتن تجربه موفق شدند. آنها توانستند بهعنوان تاجر از طرف مردم آمریکا به چالشهای غرب آسیا نزدیک شوند.
ترامپ غرب آسیا را در زمانی تحویل گرفت که ایران در مسیری پرشتاب به سمت توانمندی هستهای قرار داشت، اخوانالمسلمین، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) را منزوی کرده و داعش بسیار قدرتمند شده بود. ولی او غرب آسیا را در وضعیتی بسیار متفاوت ترک کرد.
حکومت داعش نابود شد، ایران را به زانو درآورد، اخوانالمسلمین به چالش کشیده شد تا ایدئولوژی افراطگرایی اسلامی را از فلسفه خود جدا کند، به مردم فلسطین، چشماندازی از آینده نشان داده شد و اسرائیل(رژیم صهیونیستی) به ابرقدرت منطقه تبدیل شد.
همچنین توافق آبراهام موقعیت متحدان اصلی کاخ سفید در منطقه مانند امارات، بحرین و مراکش را تقویت کرد.