بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه جروزالم استراتژیک تریبیون در مقالهای بهقلم «داو اس زاخیم» نوشت: بایدن به روند تعیینشده توسط اسلاف خود (کاهش حضور آمریکا در منطقه) ادامه میدهد.
تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه که تا سال 2020 به 50 هزار نیرو میرسید، تا اواسط سال 2022 به کمتر از 20 هزار نفر کاهش یافت .
استراتژی امنیت ملی و استراتژی دفاع ملی، که هر دو در ماه اکتبر منتشر شدند، تأیید میکنند که غربآسیا دیگر یک نگرانی عمده برای دولت بایدن نیست.
پیشگفتار رئیسجمهور برای استراتژی امنیت ملی بر شرکای آسیای شرقی و اروپا متمرکز است و اصلاً به غربآسیا اشاره نمیکند. خود این استراتژی بخش عمدهای دارد که در آن درباره «خارج کردن چین از رقابت و محدود کردن روسیه» بحث میکند و تغییرات آبوهوا را «چالش وجودی زمان ما» مینامد.
در مورد غرب آسیا، نهتنها پس از هند و اقیانوسیه و اروپا، بلکه پس از نیمکره غربی برجسته شده است.
یکی دیگر از دلایل احتمالی برای نگرانی در میان متحدان غربآسیایی آمریکا، ادعای استراتژی امنیت ملی است که میگوید آمریکا نیروها را برای جنگ متعهد نمیکند، مگر اینکه این مأموریت با رضایت آگاهانه مردم این کشور انجام شود.
معنای «رضایت آگاهانه» هرگز مشخص نمیشود. منظور هر چه باشد، دولت اکنون مسئولیت این را دارد که به متحدان خود اطمینان دهد که توانایی آن در بهکارگیری نیروی نظامی بهطور دائم توسط قانونگذار و یا مردم محدود نخواهد شد.
غربآسیا همچنان صحنهای است که در آن جنگها نه تنها میتوانند در هر زمانی آغاز شوند، بلکه همچنان ادامه دارند، مانند سوریه، یمن و لیبی. اینکه واشنگتن به درستی اولویت را برای تهدیدهای چین و روسیه قائل شده است، نیاز به یک استراتژی دقیق ساختار یافته برای غرب آسیا را برطرف نمیکند.
چنین راهبردی باید اهدافی مانند گسترش توافقنامه آبراهام به سایر کشورها که بر اساس توافق اخیر گاز طبیعی لبنان و اسرائیل است را بیان کند.
همچنین احیای صمیمیت با عربستان و امارات؛ تشویق همکاری در مورد تهدیدات ناشی از تغییرات آبوهوایی و کمبود آب و غذا و حمایت از نهضت آزادی در ایران. علاوه بر این، دولت باید ابزارهای مختلفی را که آمریکا در اختیار دارد برای دستیابی به این اهداف مشخص کند. منطقه از مدتها قبل راهی برای تغییر اولویتهای استراتژیک آمریکا داشته است.