بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه خبری جردن تایمز در مقالهای بهقلم «مارک لئونارد» نوشت: عربها در ماههای اخیر بسیار پرکار بودند و سرشان حسابی شلوغ شده است. 12 سال پس از تعلیق عضویت سوریه از سوی اتحادیه عرب، «بشار اسد» -رئیسجمهور سوریه- رسماً به عضویت این گروه پذیرفته شد.
از آنجایی که جنگ یمن نشانههای پایانیاش را نشان میدهد، به نظر میرسد ایران و عربستان به سمت آشتی پیش میروند و مصر میانجیگری آتشبس بین اسرائیل و جهاد اسلامی را به عهده گرفت و عربستان نیز بهعنوان یک بازیگر کلیدی در تلاش برای پایان دادن به جنگ داخلی سودان است.
نکته مهم، عدم حضور کامل غرب است. در حالی که مداخله غرب در غربآسیا طی سالها نوسان داشته است، آمریکا و متحدان اروپاییاش از زمان پایان جنگ سرد، پیشتاز اکثریت پیشرفتهای دیپلماتیک در منطقه بودهاند، اما اخیراً به نظر میرسد که آن را رها کردهاند.
جدایی آمریکا از غربآسیا بخشی از یک استراتژی حسابشده برای معطوف کردن تمرکز خود به رقابت با چین است.
آمریکا بهدنبال بازگشت به رویکرد قبل از سال 1990 خود، در منطقه است، یعنی، ترکیبی از حداقل حضور نظامی و اتکا به متحدان منطقهای برای حفظ صلح منطقه.
از آنجایی که غرب همچنان اهمیت دیپلماسی را در رسیدگی به برنامه هستهای ایران، تبلیغ میکند، اقدامات کمی در این زمینه صورت گرفته است، اما برنامه هستهای ایران در حال تبدیلشدن به یک بمب ساعتی است و بهزودی طبق گزارشات معتبر سازمان انرژی هستهای ایران توان ساخت بمب هستهای را پیدا میکند.
بنابر این کشورهای دیگر عجله کردهاند تا خلاء ناشی از خروج غرب از منطقه را پر کنند.
زمانی که مبادلات موشکی بین اسرائیل و جهاد اسلامی در غزه بزرگتر میشد، مصر مسئولیت میانجیگری را بر عهده گرفت که در نهایت به خصومتها پایان داد.
به همین ترتیب، این نیروهای ویژه ترکیه بود که بهجای حمله پهپادهای آمریکا، ابوحسین القرشی، رهبر داعش را در اواخر آوریل کشت.
در حالی که بسیاری در غرب ممکن است از این تحولات ناامید شوند، راه دیگری برای درک نظم نوظهور پس از آمریکا وجود دارد.
بهرغم نگرانیهای اولیه مبنی بر اینکه خروج آمریکا منطقه را در هرج و مرج و بینظمی فرو میبرد، بسیاری در غربآسیا اکنون خود مداخله غرب را بیثباتکننده میدانند و خروج عجولانه غرب از افغانستان را نمونهای از آن میدانند.
نظم جدید که توسط بازیگران منطقهای و قدرتهای خارجی مانند روسیه و چین رهبری میشود، ممکن است به دلیل نقش رژیمهای خودکامه، با ترجیحات غرب همسو نباشد، اما با این حال، شکل باثباتی از نظم را نشان میدهد.
غرب ممکن است به نتیجهای متفاوت امیدوار باشد، اما نمیتوان انکار کرد که غربآسیا از خشونت کمتری برخوردار شده است؛
تنشزدایی یمن، تنشزدایی عربستانی-ایرانی (با میانجیگری چین)، بلوغ و اقدامات جدید بن سلمان و دیگر موارد اینچنینی.
به احتمال زیاد ما شاهد نگاهی اجمالی به یک آینده چندقطبی هستیم یا به عبارت دیگر شاهد «آزمایشگاهی برای دنیای پسا آمریکا» هستیم، با ادامه عقبنشینی آمریکا، بازیگران منطقهای خود را مطرح میکنند و کشورهایی مانند هند، ترکیه، روسیه و چین نفوذ پیدا میکنند.
غرب یا باید منابع قابلتوجهی را در شکلدهی به امور جهانی سرمایهگذاری کند یا یاد بگیرد که با اولویتهای دیگران سازگار شود.