بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن پالیسی در یادداشت تازه خود بهقلم «استیون ای کوک» نوشت: چند سال اخیر برای اسلامگرایان خوب نگذشته، اما اسلامگرایی پایان نگرفته است. کاملاً عکس آن است.
با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم در غربآسیا، به نظر میرسد اسلامگرایی (بهویژه گونههای افراطگرای آن) چالشی بزرگتر را برای دولتهای سراسر منطقه خلق کند.
پس از قیامهایی که منجر به سرنگونی رهبران تونس، مصر، لیبیا و یمن شد، دیدگاه عمومی در واشنگتن و جاهای دیگر این بود که اسلامگرایان آمادهاند تا قدرت را در جوامع بازتر و مردمسالار در سراسر منطقه به دست گیرند.
تقریباً همانند تمام چیزهای مربوط آن دوره، پیشبینیهای کمی درست از آب درآمده است. در جولای سال گذشته، جنبش النهضه در تونس هدف اصلی کودتایی بود که در کاخ«قیس سعید» -رئیسجمهور تونس- رخ داد و منجر به انحلال پارلمان (جایی که راشد غنوشی اسلامگرا رئیس مجلس بود) و تعلیق بخشهایی از قانون اساسی شد.
اسلامگرایان مصر از سال ۲۰۱۳ متواری بودهاند. آنها یا کشته شدهاند، یا زندانی هستند یا در تبعید در لندن زندگی میکنند.
دوحه، قطر، واشنگتن و استانبول، برای تشدید مخالفت با دولت مصر با تأثیر کم قابل اندازهگیری تلاش کردند. با این حال، یک گره جدید در کار آنها وجود دارد.
«رجب طیب اردوغان» و جناحش، حزب عدالت و توسعه تلاش میکنند خود را رهبران جهان اسلام معرفی کنند و پناهگاه امنی برای شاخههای اخوانالمسلمین در مصر و سوریه و همچنین میزبانی از اعضای شاخه نظامی حماس در استانبول فراهم کردهاند.
اکنون که ترکیه منزوی شده و از [تحمل] بحران مالی به خود میپیچد، اردوغان به دنبال آشتی با امارات، مصر، عربستان و اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، محور ضد اسلامگرایان است. بهایی که ترکیه باید بپردازد، بهویژه در هنگام تعامل با مصر و اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، دست کشیدن از اخوانالمسلمین و حماس است.
اینبار نوبت قطر است که باید با امر اخوانالمسلمین، حماس و دیگر گروهها کنار بیاید؛ قطری که همچنان میزبان اسلامگرایان از هر طیفی خواهد بود تا دولتهایی که نمیخواهند مستقیماً با آنها گفتوگو کنند، بتوانند به آنها دسترسی داشته باشند.
با چنین شرایطی، قطر در حالت تعادل قرار دارد. به هر صورت، همانطور که اسلامگرایان در سال ۱۹۹۹ نمرده بودند، اکنون نیز نمردهاند.
مشخص نیست که مردم در کشورهای مختلف اصلاً تا چه حد از دستور کار اسلامگرایان استقبال کرده باشند. بدون شک شکستهایی که اسلامگرایان با آن روبهرو هستند، واقعی است، اما این گروهها هنوز زمان را در اختیار دارند.
ممکن است در حال حاضر به نظر برسد که آنها راه ارتباطیشان را گم کرده باشند، اما با این شرایط کنار خواهند آمد و رشد خواهند یافت. به عبارت دیگر، بعید است که اکنون دست از مبارزه بردارند. اگرچه ممکن است برای ناظران غیرمتخصص عجیب به نظر برسد، اما راههایی وجود دارد که دولتها در غربآسیا واقعاً به اسلامگرایان کمک میکنند.
همه مشکلات سیاست عربی که در وهله اول باعث جذابیت اسلامگرایان شده بود، هنوز وجود دارد یا بهتدریج در جریان تجدید حیات اقتدارگرایی پس از قیام میشود. بنابراین، فرصتهای اقتصادی محدودی باقی میماند، راهها برای فعالیت سیاسی بسته است، رهبران چشمانداز هیجانانگیزی برای آینده ندارند و درندهخویی یکی از ویژهگیهای بارز کنترل سیاسی است.
این بدان معنا نیست که اسلامگرایان در قدرت، دموکراتهای نمونه باشند. با این حال، تا زمانی که یک شکاف دایمی بین آنچه دولتها وعده میدهند و آنچه مردم در زندگی روزمره خود تجربه میکنند وجود داشته باشد، اسلامگرایان از فرصتهای بالقوهای برخوردار خواهند شد.
مشکل این است که هر قدر گروههای اسلامگرا تکامل مییابند و سازگار میشوند، دولتهای منطقه هنوز یک قدم جلوتر هستند. رهبران مصمم هستند هرگز اجازه ندهند که آنچه بین اواخر سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ اتفاق افتاد، تکرار شود.
مطمئناً در برخی جاها مانند کویت، اردن و حتی اکنون اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، اسلامگرایان به قدرت دسترسی دارند، اما دسترسی به معنای توانایی استفاده از آن نیست. در عوض، این گروهها تابع سیستمی هستند که قصد دارد آنها را رام نگه دارد. در جایی مانند مصر، اخوانالمسلمین حتی از این فرصت نیز برخوردار نیست؛ زیرا آشتی هنوز دستنیافتنی به نظر میرسد.
از آنجایی که اسلامگرایان در سراسر غربآسیا فرصت محدودتری برای ابراز نارضایتیها و بیان دیدگاههای خود دارند، افراطگرایان از این فرصت استفاده میکنند تا خلأ را پر کنند و به ناچار به خشونت دامن بزنند.