بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن پالیسی در یادداشت خود بهقلم «برنت سدلر» نوشت: در کریمه، روسیه از طریق مردان سبزپوش کوچک خود الحاق را پیش برد. در دریای جنوبی چین، پکن از شبههنظامیان دریایی خود، در هماهنگی با گارد ساحلی و نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق، استفاده کرده است تا دستورات خود را فراتر از هر تصور بین المللی پذیرفته شده در مورد آبهای قضایی تحمیل کند.
چرا آمریکا نمیتواند در منطقه خاکستری با چین و روسیه رقابت کند؟ این نکته مربوط به قابلیتهای نظامی منسوخ، شکافهای اطلاعاتی یا استراتژیهای شکست خورده نیست. اساساً به این دلیل است که آمریکا برای رقابت مدرن با قدرتهای بزرگ سازماندهی نشده است.
ناکامی در رقابت در منطقه خاکستری قدرت بازدارندگی را از بین میبرد و خطر اشتباه محاسباتی یا ماجراجویی را بیشتر میکند. در ژوئن امسال گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد چین بیش از 100 سیلو موشک بالستیک قارهپیما به مجموعه سیلوهای خود اضافه کرده است که حدود 140 درصد افزایش داشته است. در ماه اوت، پکن یک موشک مافوق صوت بالستیک را آزمایش کرد که اکنون سیستم بمباران مداری کسری نامیده میشود که باعث تعجب بسیاری از تحلیلگران دفاعی شد.
اگر این آزمایش به عنوان زنگ خطری عمل نمیکند، پس به ماجراجوییهای روسیه در اوکراین فکر کنید، جایی که این کشور امروز حدود 100 هزار سرباز را به همراه تجهیزات و زنجیره لجستیکی مورد نیاز برای تداوم تهاجم گردآوری کرده است. در تمام این مدت، چین از ماه مارس به طور فزایندهای عملیات نظامی تحریکآمیزی را در تنگه تایوان و دریای جنوبی چین انجام داده و از دیپلماسی بدبینانه بدهی برای دستیابی به فرودگاهی در اوگاندا استفاده کرده است.
واضح است که دوره تکقطبی بودن جهان به رهبری آمریکا پایان یافته است. زمان آن فرا رسیده که سیستم دفاعی آمریکا را تغییر دهیم و به طور جدی وارد رقابت با قدرتهای بزرگ شویم. استراتژی امنیت ملی بعدی که قرار است در چند ماه آینده اجرا شود، باید به طور صریح به تمام این تهدیدات رسیدگی کند و در عین حال، یک نقشه راه برای تأمین منافع آمریکا در کنار برقراری صلح ارائه کند
از زمان دولت اوباما، روسای جمهور آمریکا فوریت وضعیت امنیتی را با ارجاعات مبهم به یک «نقطه عطف» ژئواستراتژیک رد کردهاند. در واقع، آن لحظه در سال 2015 گذشت؛ زمانی که نیروی دریایی چین بزرگتر از نیروی دریایی آمریکا شد و مجمع الجزایر خود را با جزایر ساخت بشر در دریای جنوبی چین به وجود آورد. واشنگتن با این اقدام چین هیچ برخوردی نکرد، زیرا چنین برخوردی، نیازمند ابزارآلاتی دقیق و اهرمهای قدرت ملی همهجانبه است.
در عوض، قدرتها ترجیح دادهاند که همچنان از ساختارهای سازمانی جنگ سرد، که آخرین بار توسط قانون سازماندهی مجدد وزارت دفاع گلدواتر-نیکلز در سال 1986 بروزرسانی شد، برای مداخله استفاده کنند. بررسی سال 2015 «جان مک کین» از این ساختارها یک تلاش جدی برای بروزرسانی بود، اما نشان داد که این تلاش زودتر از موعد مورد نیاز انجام شده است. این بررسی بدون ایجاد تغییر زیادی در ساختار موجود، از بین رفت.
آخرین تلاش احتمالی همان چیزی است که «لوید آستین» -وزیر دفاع آمریکا- در سخنرانی ماه آوریل آن را «بازدارندگی یکپارچه خواند. تا به امروز، بینش رسمی کمی در مورد تفکر او در مورد این مفهوم به ظاهر جدید وجود داشته است. به احتمال زیاد، این صرفاً به رسمیت شناختن این موضوع است که بازدارندگی قدرتهای بزرگ مستلزم اقدام در همه جوانب است، زیرا رقابت در زمان صلح، درگیری در همه جوانب نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک را شامل میشود.
در حالی که رقبای آمریکا در پکن و مسکو به قدرت میرسند، دیپلماتها و رهبران نظامی، تا به امروز به کشور اجازه دادهاند که متحمل چندین بحران اجتنابپذیر شود. این بحرانها شامل تخلیه افغانستان، آمادهسازی و اقدام برای کاهش اختلالات زنجیره تامین، و سیاستهای نادرست مرزی در بحبوحه یک بیماری همهگیر است. وعده جو بایدن، مبنی بر اینکه «آمریکا بازگشته است»، در میان متحدان این کشور یک وعده پوچ است. به ویژه ناکامی در افغانستان باعث انتقاد شدید حتی نزدیکترین متحدان واشنگتن شد.
تنها اذعان به تهدید چین، دیگر به اندازه کافی خوب نیست. مردم آمریکا به یک برنامه عملی برای مقابله با تهدیدات موجود نیاز دارند.