loader image

جستجو

Iran and Bahrain negotiations under the shadow of America

کویینسی:
مذاکرات ایران و بحرین زیر سایه «آمریکا»

مرکز مطالعات سورین

چکیده

اندیشکده «کویینسی» در مقاله تازه خود به بررسی مذاکرات ایران و بحرین پرداخت و عنوان کرد: هرگونه روابط نزدیکی بحرین با ایران برای واشنگتن ناراحت‌کننده خواهد بود که حتی ممکن است برای جلوگیری از آن اقدام کند.

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین،‌ اندیشکده کویینسی در مقاله تازه خود به‌قلم «ویرجینیا پیترومارکی» نوشت: در یک رویداد دیپلماتیک به ظاهر کوچک در خلیج‌فارس، پادشاهی بحرین ‌به‌تازگی موافقت خود را با آغاز مذاکرات با ایران برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک دیرینه بین دو کشور اعلام کرده است.

در حالی که بحرین جزیره‌ای کوچک در خلیج‌فارس است با سیاست‌های محدودی که عمدتاً توسط عربستان، همسایه بزرگش کنترل می‌شود، این رویداد اهمیت بیشتری نسبت به آنچه که به چشم می‌آید دارد.

برای شروع، بحرین مقر ناوگان پنجم آمریکا با مسئولیت‌های امنیتی برای خلیج، دریای سرخ و دریای عرب است.

هرگونه روابط نزدیکی بحرین با ایران برای واشنگتن ناراحت‌کننده خواهد بود که حتی ممکن است برای جلوگیری از آن اقدام کند.

بحرین همچنین یک رژیم سرکوبگر است که توسط اقلیت سنی اداره می‌شود که ‌به‌شدت جمعیت اکثریت شیعه خود را سرکوب کرده است. اکثریت شیعه مدت‌هاست که تحت این سیاست‌های تبعیض‌آمیز ناآرام بوده‌اند.

در واقع، این وضعیت بخشی از الگوی گسترده‌تری از سیاست‌های آمریکا در سطح جهانی بوده است که ‌‌‌‌به‌طور معمول ‌به‌دنبال شناسایی دشمنان در مناطق مختلف ‌به‌منظور ایجاد و حفظ «ترتیبات امنیتی» مطلوب در هر منطقه مورد بحث بوده است.

در خلیج‌فارس، ایران مدت‌هاست که ‌به‌عنوان «دشمن» منتخب معرفی شده و سیاست خلیج‌فارس واشنگتن حول محور تجمع مخالفان نظامی و سیاسی منطقه‌ای علیه ایران متمرکز شده است که به‌شدت از سوی اسرائیل حمایت و تشویق می‌شود.

ایران حمایت خود را از گروه‌های منطقه‌ای مختلف به‌عنوان ابزار متوازن علیه قدرت آمریکا و ایجاد یک پروژه هسته‌ای نشان داده است.

این سیاست ‌‌‌‌به‌خوبی به هژمونی استراتژیک و نظامی منطقه‌ای واشنگتن خدمت کرده است. سنگ بنای سیاست خلیج‌فارس آمریکا برای چندین دهه، ایجاد یک حضور نظامی برای حفاظت از جریان آزاد نفت بود.

با این حال، آمریکا 45 سال است که خصومت ضد ایرانی خود را حفظ کرده است که خروج از «فهرست دشمن» را دشوار کرده است.

اولین حفره عمیق در این «دیوار» نظامی و استراتژیک آمریکایی توسط چین ایجاد شد که نزدیکی دیپلماتیک بین عربستان و ایران را تنظیم کرد.

روابط آتی بحرین با تهران نشان‌دهنده تغییری است که حضور چین و روسیه در خلیج‌فارس ایجاد کرده است.

این مسئله شبیه چرخش انقلابی در سیاست منطقه‌ای ترکیه در دوران احمد داوود اوغلو است که سیاست خارجی جدید «دشمن صفر» را برای بهبود روابط با همه کشورهای اطراف اعلام کرد.

رویکرد داوود اوغلو در قبال «دشمنان صفر» سؤالاتی را در مورد مدیریت خصومت‌های «غیرقابل‌حل» در منطقه ایجاد کرده است، زیرا نشان می‌دهد که کشورها دارای اختیاری برای تغییر موضع خصمانه هستند.

این امر پرسش‌هایی را در مورد اساس سیاست آمریکا ایجاد می‌کند که ‌به‌شدت بر «شناسایی دشمنان» که مستلزم درگیری و رویارویی عمیق‌تر نظامی است، متکی است.

رویدادهای اخیر، مشروعیت ایران را ‌به‌عنوان یک بازیگر مهم منطقه‌ای، مطابق با عضویت جدید این کشور در بلوک بریکس، تقویت می‌کند.

آمریکا که در حال حاضر دارای ایدئولوژیک‌ترین سیاست خارجی جهان است، ممکن است صفحه‌ای از این کتاب را در روابط خود با روسیه و چین حذف کند.

دیپلماسی، هنری به ظاهر گمشده در واشنگتن امروز، برای کاهش تنش‌ها طراحی شده بود، اما به نظر می‌رسد تشدید مسیری است که واشنگتن اغلب دنبال می‌کند تا دیدگاه دشمنانی را حفظ کند که به راه‌حل‌های نظامی و هژمونی آمریکا نیاز دارد.