بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه هیل در مطلبی بهقلم«مایلز یو» نوشت: بار دیگر، «آنتونی بلینکن» -وزیر امور خارجه آمریکا- برای حلوفصل مسائل جدی به چین رفت تا با رهبری کمونیست گفتوگو کند و دست خالی به خانه بازگشت.
از دوران نیکسون، آمریکا و چین درگیر تنش در دیپلماسی بودهاند که با ناهماهنگی اساسی در راهبردهای حل مناقشه مشخص شده است.
آمریکا توسط یک رویکرد عملگرایانه و معاملاتی متمرکز بر حل مسائل خاص هدایت میشود. چین موضعی اخلاقی و ریشهای ایدئولوژیک اتخاذ میکند و از هر مذاکره بهعنوان اهرمی برای حمله به نفوذ جهانی و ارزشهای بنیادی آمریکا و ترویج رهنمودهای قدرتمند حزب کمونیست چین برای جهانی که به اشتباه افتاده و به «اندیشه شی جین پینگ» نیاز دارد، استفاده میکند.
این ناهماهنگی، چرخهای از تعامل بدون حلوفصل را تداوم بخشیده و یک تهدید جدی برای ثبات جهانی است.
رویکرد آمریکا برای حل مناقشه ساده است: شناسایی مشکلات، مذاکره برای راهحلها و اجرای توافقات. این فرآیندی است که ریشه در عملگرایی دارد و هدف آن رسیدگی به چالشهای فوری و در عین حال، حفظ منافع استراتژیک گستردهتر است.
اما استراتژی چین بهشدت متفاوت است. برای چین، مذاکرات نه بهعنوان وسیلهای برای حل مسائل، بلکه مرحلهای برای تضعیف اعتبار و رهبری آمریکا است. هر درخواست برای همکاری به فرصتی برای موضعگیری اخلاقی تبدیل میشود.
این الگو بارها و بارها در لحظات حساس روابط دوجانبه خود را نشان داده است.
از تیانآنمن تا بحرانهای تنگه تایوان، از جنگهای تجاری تا تحقیقات منشأ کووید19، استراتژی چین ثابت است:
منحرف نمودن، بیاعتبار کردن و تسلط. حتی زمانی که چین بر روی موضوعات خاص تحت فشار قرار میگیرد، ماهرانه روایت را تغییر میدهد و از تهوع تبلیغاتی «گزینه تایوان» استفاده میکند تا مذاکرات را از مسیر خارج نموده و دست بالا را حفظ کند.
این عدم تقارن در حل مناقشه، محور اصلی روابط آمریکا و چین است و چرخهای از تعامل عاری از پیشرفت معنادار را تداوم میبخشد.
برای رهایی از این باتلاق، آمریکا باید با خصومت ایدئولوژیک چین رودررو مقابله کند.
دیگر نمیتوانیم در بحثهای مخفیانه شرکت نموده و وانمود کنیم که از دستور کار گستردهتر حزب کمونیست و اعتقاد ایدئولوژیک ضدآمریکایی تزلزلناپذیر آن بیاطلاع هستیم.
رقابت بین آمریکا و چین فراتر از حاکمیت است. این برخورد ایدئولوژیها و نظامهای سیاسی است.
مسیر رو به جلو شجاعت و شفافیت میخواهد. ما باید علناً موضع اخلاقی، ریاکاری و تبلیغات چین را به چالش بکشیم و اهداف واقعی آن را در معرض دید جهانیان قرار دهیم. زمان آن رسیده است که روکش ظرافتهای دیپلماتیک را از بین ببریم و با زیربنای ایدئولوژیک درگیری خود مقابله کنیم. ناکامی در انجام این کار تنها دستور کار تهاجمی چین را جسورتر و اصولی را که ما برای خود عزیز میشماریم، تضعیف میکند.
فوریت این وظیفه را نمیتوان اغراق کرد. زمان به نفع کسی نیست.
بلاتکلیفی به چین اجازه میدهد تا روایت خود را بیشتر تثبیت کند و پایههای نظم جهانی را از بین ببرد. برای تضمین آیندهای از آزادی و دموکراسی، ما باید قاطعانه عمل نموده و با ایدئولوژی ورشکسته چین و عادت به دروغگویی با عزم تزلزلناپذیر مقابله کنیم.