بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه هاآرتص در مقالهای بهقلم «زوی بارل» نوشت: مقتدی صدر، رهبر غیرقابل پیشبینی شیعیان، این هفته مانند یک کارگردان تئاتر باتجربه عمل کرد که با افتخار گروه بازیگران و دستاندرکاران خود را مدیریت میکند.
او در بیانیهای دراماتیک به پیروانش هشدار داد که اگر از شورش در داخل پارلمان و سایر ساختمانهای دولتی در منطقه سبز بغداد دست برندارند، سلاحهای خود را زمین نگذارند و ظرف یک ساعت به خانه بازنگردند، آنها را کنار خواهد گذاشت.
او پیامهای خود را از طریق حساب توییتر به صدها هزار نفر از شرکا و میلیونها حامی خود منتقل کرده و با این کار ساختار سیاسی و آینده عراق را تعیین میکند.
براساس قانون اساسی، در راس دولت، شورای ریاستی متشکل از رئیسجمهور کرد، یک معاون سنی و یک معاون شیعه ریاست میکند.
رئیسجمهور توسط پارلمان انتخاب میشود، سپس نخستوزیری را که جناحهای شیعه بر سر آن توافق کردهاند، منصوب میکند. رئیس مجلس یک مسلمان اهل سنت است. این ساختار شباهت زیادی به لبنان دارد.
مانع اصلی نامگذاری رئیسجمهور در ناتوانی دو جناح بزرگ کردی نهفته است، یکی به رهبری خانواده بارزانی که ریاست منطقه کردستان عراق را در دست دارد و دیگری به رهبری خانواده طالبانی که اعضای آن معمولاً رئیسجمهور بودهاند.
امسال، خانواده بارزانی تصمیم گرفتند با اعلام نامزدی برای ریاستجمهوری از درون صفوف خود، این روند را مختل کنند.
اما نبرد میان کردها تنها یک نمایش است. نبرد اصلی عراق نبرد شیعه-شیعه است. صدر هر چقدر هم که شجرهنامه چشمگیری داشته باشد، مرجعیت عالی مذهبی اعطاشده به آیتاللههای بزرگ تعیینشده را ندارد.
هرچه قدر که صدر فاقد اعتبار رسمی مذهبی باشد، آن را با قدرت سیاسی جبران کرده است، قدرتی که او از طریق شبههنظامیان خصوصی که از زمان تهاجم آمریکا پرورش داده، به دست آورده است.
در آن زمان، برنامه سیاسی او بر مخالفت با حضور آمریکا در عراق متمرکز بود و ایران بهعنوان حامی اصلی وی عمل میکرد.
در نهایت، او سیاست خویش را تغییر داد و خود را در مقابل تمام مداخلات خارجی، از جمله ایران، در عراق قرار داد.
صدر درک کرد که چگونه احساسات ضد ایرانی را تهییج و بسیج کند و آنها را علیه احزاب سیاسی شیعه در عراق که به حمایت ایران متکی هستند، هدایت کند.