تفسیرهای نفسگیر کمی و بیشی در این خصوص وجود دارند و مطرح میشوند. چین تا مدتها کشوری عجیب و در حاشیه قدرتهای هستهای بود. با وجود این که موقعیت آن نزدیک به موقعیت یک کشور ابرقدرت است اما زرادخانهاش تقریباً نزدیک به قدرتهای متوسطی نظیر فرانسه، بریتانیا، یا هند بوده تا این که نزدیک به آمریکا یا روسیه باشد. تا همین اواخر به نظر میرسید که چین راضی به سامانههای کمتر متنوع پرتابگر است و متکی به موشکهای سنگین بینقارهای زمینپایه و ناوگانی بسیار محدود از زیردریاییها است در مقایسه با مسکو و واشنگتن که برخوردار از قدرت «سهگانه» تمام عیار بمبافکنها، زیردریاییها و موشکهای بالستیک قارهپیمای زمینی هستند.
به نظر میرسد که این وضعیت تغییر کرده است. ارتش آزادیبخش خلق چین پاییز گذشته نسخه جدیدی از بمب افکن اچ-6 را به نمایش گذاشت که به نظر میرسد پرتابگر هوایی موشک بالستیک باشد و این از آن نوع تسلیحاتی است که کلاهک هستهای دارد. ارتش چین یک زیردریایی جدید پرتابگر موشک تولید کرده و زیردریاییهای بیشتری که حامل آنها هستند. بخش زمینی این سهگانه نیز کنار گذاشته نشده؛ چین سیلوهای تازهای برای موشکهای قارهپیمای بالستیک ساخته و اخیرا نیز یک موشک گلایدر تشدیدی مافوق صوت آزمایش کرد که توانمندی بمباران پیوسته مداری را دارد. البته سامانههای پرتاب جدید به معنای این نیست که همه آنها کلاهکهایی دارند و در این زمینه، گزارش جدید وزرات دفاع میگوید که ارتش چین تعداد کلاهکهای فعال خود را از حدود 350 عدد به احتمالا یک هزار عدد تا 2023 افزایش خواهد داد.
این اتفاقات در خلاء رخ نمیدهند. حتی افزایش کلاهکهای چینی باعث نمیشود تا این کشور با آمریکایی برابری کند که نزدیک به 4.000 کلاهک دارد هر چند که بر طبق پیمان محدود کننده تسلیحات استارت جدید، کمتر از نیمی از آنها فورا در دسترس هستند.
با این حال، آمریکا این پیام را میرساند که به دنبال نوسازی سامانههای پرتابگر هستهای خود از جمله جنگندههای رادارگریز و بمبافکنها، زیردریاییهای مسلح به موشکهای بالستیک و موشکهای بالستیک بین قارهای زمینپایه است. آمریکا در سالهای اخیر از چند معاهده کلیدی کنترل تسلیحات نیز خارج شده هر چند که قابل ذکر است این پیمانها در اصل بین آمریکا و روسیه امضاء شده بودند و چین هرگز جزوی از آنها نبود. در نهایت، آمریکا فعالانه به دنبال توسعه دفاع موشکی خود است که میتواند دست کم به لحاظ نظری منطق بازدارندگی هستهای را تضعیف کند.
در هر حال، تمامی این تحولات فناوری تاکیدی بر این هستند که منطق تهدید هستهای هنوز هم به قوت سابق خود است. مسابقه تسلیحات هستهای به خودی خود چیز تازهای نیست اما باعث میشود تا به خطراتی توجه کنیم که مدتها با ما بود.
به عنوان مثال آزمایش موشک مافوق صوت را در نظر بگیرید که توجه زیادی را به سوی خود جلب کرد. یقینا جای خالی دادن به سامانه دفاع موشکی و حمله از زوایای مخفی در برابر رادارهای هشدار اولیه در سناریوهای آخرالزمانی یک منفعت به حساب میآید.
همانگونه که کارشناسان این زمینه بیان کردهاند، ممکن است شتاب هستهای سریع چین پیروزی یا حتی به راه انداختن یک جنگ هستهای نباشد.
برای روشن شدن موضوع باید گفت که هیچکدام از این خبرها خبرهای خوبی نیستند. جدای از این که سیاست مربوط به آنها چه باشد، صرف وجود تسلیحات هستهای ذاتا امکان یک جنگ هستهای را پیش میکشد خواه اتفاقی باشد یا از سر سوءتفاهم یا سوءمحاسبه یا به احتمال زیاد ترکیبی از همه اینها. افزودن سامانههای تازه به خصوص آن سامانههایی که توانایی تغییر بازی را دارند، توازن را در بازدارندگی تغییر میدهد که قبل از این هم چیزی شکننده بود چنان که بین دشمنان غیرقابل اعتمادی چنین است که درک متقابلی از هم ندارند. اصلا روشن نیست که چرا مزیت تاکتیکی آن ارزش خطر کردن را دارد.