وقتی که چگونگی تغییر سریع توازن قوا در غرب اقیانوس آرام مد نظر قرار بگیرد این قاعده مشهور و قدیمی تبیین مهمی از قوا را ارائه میدهد که میگوید: «مبتدیها تاکتیکها را مطالعه میکنند در حالی که حرفهایها وضعیت لجستیک را بررسی میکنند.» این موضوع ناشی از واقعیتی یگانه و غیر قابل تغییر است به این که پکن تقریبا در هر سناریویی بر روی خطوط پشت جبهه کار میکند در حالی که واشنگتن در چنین درگیریهایی بر روی خطوط مقدم فعال میشود. پس، ارتش آزادیبخش خلق در هر درگیری تنها تکیه بر قدرت آتش زیاد اولیه ندارد بلکه مهمتر از این، میتواند این حجم بالا از قدرت آتش را حفظ کند. در مقابل، نیروهای «خودی» برای مدتی طولانی در انتهای صف طولانی و احتمالا ضعیفی از تدارکات قرار میگیرند.
حملات اولیه چین در جریان جنگ کره کاملا موفقیتآمیز بود اما ارتش آزادیبخش در نهایت از خطوط تدارکاتی دور ماند و معلوم شد که قادر به بیرون راندن نیروهای سازمان ملل از شبهجزیره نیست و نتیجه آن هم توافق بر سر مدار 38 درجه شد. لجستیک ارتش آزادیبخش در آن جنگ به وقفه مورد حمله نیروی هوایی آمریکا قرار گرفت و باعث رنج نیروهای چینی در خط مقدم شد. آن «تجربه نفسگیر» اولیه تاثیر عمیقی بر ارتش آزادیبخش خلق گذاشت و متوجه اهمیت لجستیک ارتش شد. به همین دلیل است که چین امروزه میتواند نیروها را به نحوی محرمانه و موثر به پیش براند و نه تنها ضربه اولیه خیره کنندهای وارد کند بلکه قدرت جنگی ارتش آزادیبخش خلق را نیز حفظ کند. چشماندازی از نحوه تفکر ارتش آزادیبخش خلق در مورد آمادهسازی لجستیک توسط مقالهای ارائه شد که در مجله نظامی چین به نام تحقیقات اقتصاد نظامی (شماره 4 سال 2017) منتشر شد و توسط دو تن از اساتید دانشگاه دفاع نظامی چین نوشته شده بود.
این مقاله یک مورد تحقیقاتی در مورد تحرک لجستیکی بریتانیا در طی جنگ فالکلند یا به قول چینیها مالویناس بود. همان گونه که من در جایی دیگر نوشتم، استراتژیستهای چینی در مورد تمام جنبههای جنگ فالکلند از جمله ابعاد ویژه هوایی، زیردریایی و آبیخاکی مطالعه کردهاند. تاکید ویژهای در این مقاله بر بسیج سریع، اندازه و کارآمدی ناوگان تجاری شده که در آن جنگ با نیرویهای اعزامی نیروی دریایی سلطنتی همراه شده بود.
این مقاله چینی خاطر نشان میکند که شصت و هفت فروند کشتی تجاری با ناوگان بریتانیایی همراه شده بود که تقریبا برابر با کشتیهای جنگی اعزام شده با ظرفیتی دو برابر آنها بود. این استراتژیستهای چینی تحت تاثیر این نکته قرار گرفته بودند که «حجم زیادی از تحرک منابع» چگونه به این سرعت و در همان دو روز اولیه جنگ سازماندهی شده بودند. بهینهسازی سریع این کشتیهای تجاری شامل افزودن محل فرود هلیکوپتر، تجهیزات بارگیری در دریا و همچنین، تجهیزات ارتباطی و نجات غریق مدرن میشد. میانگین زمان برای انجام این بهینهسازی در گزارش این تحلیلگران چینی فقط هفتاد و دو ساعت بود. آنها توضیح دادند که سیصد شرکت خصوصی مختلف در این کار مهم مشارکت داشتند.
چینیها تقریبا در مورد تمامی جنبههای آمادهسازی دقیق بریتانیا شگفتزده شده بودند. آنها بخشی از برنامهریزی موفق لجستیکی را مربوط به کاربرد اولیه مدلسازی کامپیوتری میدانستند. بخش دیگری از موفقیتهای بریتانیا را مربوط به آمادهسازیهایی میدانستند که هم برای «حوادث غیر منتظره» و هم برای «برنامهریزی نظامی یک جنگ (فرضی) اروپایی» انجام شده بود. نویسندگان مقاله توضیح داده بودند که لندن نقشههایی را در 1978 و برای جمعآوری یک ناوگان تجاری شامل سیصد کشتی تهیه کرده بود تا از برنامهریزی ناتو حمایت کند. به علاوه، تمرینهای ارتش بریتانیا در مورد سیستم لجستیکیاش در این مقاله به عنوان تمرینهایی «سخت و دقیق» ارزیابی شده بود.