بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه نشنال اینترست در یادداشت تازه خود بهقلم «نیکلاس کی گوسدف» نوشت: آمریکا تصور میکرد که روسیه از خطرات ورود به سوریه میترسد. این اشتباهی است که در مورد اوکراین نباید مرتکب شود.
مقامات ارشد امنیت ملی آمریکا، دیپلماتها، و افسران نظامی همگی هشدارهای مشابهی را دادهاند. اگر روسیه مداخله کند، با جنگ سختی روبرو خواهد شد. نیروهای روسی باید با شورش مقابله کنند. با بازگشت اجساد سربازان کشته شده به خانه، «ولادیمیر پوتین» تحت فشار عمومی فزاینده قرار خواهد گرفت. روسیه نمیتواند به اهداف خود دست یابد و در باتلاق گرفتار خواهد شد.
ممکن است فکر کنید که این به اظهارات مستمر «جو بایدن» و تیم امنیت ملی «کامالا هریس» -معاون وی- اشاره دارد که تلاش میکنند به کرملین در مورد آغاز یک ماجراجویی نظامی در اوکراین هشدار دهند، اما این اظهارات بازتاب سخنانی است که رئیسجمهور در سپتامبر 2015 بیان کرد.
درسهای مهمی از نحوه پیگیری ارتش و تشکیلات امنیتی روسیه در این عملیات وجود دارد که اگر کرملین تصمیم بگیرد نیروی نظامی را به عنوان گزینه خود برای دیپلماسی اجباری علیه اوکراین انتخاب کند، باید آنها را بررسی نماید. این درسها ممکن است به نوع دیگری از جنگ منجر شود که آمریکا انتظارش را دارد و برای آن نیروهای اوکراینی را آموزش و تجهیز کرده است.
اول، مداخله روسیه در سوریه در درجه اول بر نابودی تواناییها و تشکیلات جنگی مخالفان ضد اسد متمرکز بود تا اشغال سرزمین. کرملین زمانی تصمیم گرفت مستقیماً در جنگ سوریه درگیر شود که در اواخر تابستان و اوایل پاییز 2015، نیروهای مخالف توانایی و شتاب کافی برای فشار بر دمشق و تلاش برای برکناری بشار اسد را به دست آوردند. با تمرکز بر نیروی هوایی، حملات موشکی و سیستمهای پهپادی، گروه ضربت روسیه بر تجزیه و تخریب تشکیلات نظامی مخالفان متمرکز شد.
اشغال مجدد بیشتر اراضی سوریه توسط ارتش اسد به جای هدف اولیه مداخله، که جلوگیری از فروپاشی اسد بود، محصول جانبی ضربات گسترده مخالفان بود.
دوم، روسها ترجیح دادند که بر اشغال سرزمین یا بر عهده گرفتن مسئولیتهای حکومتی تمرکز نکنند. در واقع، در برخی موارد، روسها میانجیگری مجموعهای از آتشبسها را انجام دادند که باعث شد رهبران محلی و افراد سرشناس در ازای پذیرش کنترل کلی دولت، کنترل قلمرو نزدیک خود را نیز بر عهده گیرند. تا جایی که ارتش روسیه مناطق تحت کنترل خود را در سوریه تعریف کرده است.
سوم، هر زمان که به نیروی زمینی نیاز بود، روسها به شرکتهای نظامی خصوصی یا دیگر تشکلهای نامنظم روی آوردند و تا آنجا که ممکن بود حضور اعضای نیروهای مسلح روسیه را محدود کردند.
در نهایت، روسها، به ویژه در پرتاب موشکهای کروز کالیبر از ناوگان دریای خزر، توانایی این کشور برای انجام حملات مرگبار از داراییهای مستقر در داخل خاک خود را نشان دادند. هدف استفاده از کشتیهای خزر این بود که بهطور ماهرانه نشان دهد تواناییهای کلیدی روسیه میتواند بدون ترس از تلافی یا حمله متقابل مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین، برخلاف پیشبینیها مبنی بر اینکه سوریه «افغانستان پوتین» خواهد بود، جایی که یک نیروی بزرگ روسی مستقر در زمین با حملات شورشیان سرنگون میشود و در نهایت، با افزایش تلفات، پوتین با خطر ناآرامیهای عمومی در داخل کشور مواجه میشود، روسها بر انجام حملات متمرکز شدند. با تماشای کارزار روسیه، نظراتی را به یاد آوردم که «سرگئی ایوانف»-وزیر دفاع وقت- در گفتگوی آمریکا و روسیه در سال 2006 در مورد چگونگی مطالعه دقیق ارتش این کشور و درس گرفتن از کارزارهای ایالات متحده در عراق و افغانستان ارائه کرد. اجتناب از استقرار زمینی در مقیاس بزرگ یکی از این درسها به نظر میرسید. من نمیدانم که آیا روسها به اوکراین خواهند رفت یا ارزیابیهای آمریکا مبنی بر اینکه روسها به دنبال اشغال و کنترل قطعات بزرگی از خاک اوکراین و اعزام پرسنل و سیستمها هستند، درست است یا خیر.