بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن افرز در مقاله تازه خود بهقلم «سوزان مالونی» نوشت: 20 سال مبارزه با تروریستها، همراه با ملتسازی شکست خورده در افغانستان و عراق، تلفات وحشتناکی بر جامعه و سیاست آمریکا گذاشت و آمریکا را خشک کرد.
بودجه جو بایدن با به ارث بردن پیامدهای آشفته از رویکرد نامنظم دولت ترامپ در منطقه، دریافت که درهمتنیدگیهای آمریکا در غربآسیا حواس را از چالشهای فوریتر ناشی از قدرت بزرگ رو به رشد چین و قدرت در حال محو شدن سرکش روسیه منحرف کرد.
کاخ سفید یک استراتژی خروج خلاقانه طراحی کرد و تلاش کرد توازن قدرت جدیدی را در غربآسیا ایجاد کند که به واشنگتن اجازه دهد حضور و توجه خود را کاهش دهد و در عین حال اطمینان حاصل کند که پکن این خلاء را پر نمیکند.
تلاش تاریخی برای عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان وعده داده بود که بهطور رسمی دو شریک منطقهای مهم واشنگتن را در برابر دشمن مشترکشان، ایران، همسو کند و عربستانیها را فراتر از محدوده مدار استراتژیک چین لنگر بیاندازد.
همزمان با این تلاش، دولت همچنین بهدنبال کاهش تنش با ایران، خطرناکترین دشمنی که آمریکا در غربآسیا با آن مواجه است، بود.
واشنگتن پس از تلاش و شکست برای احیای برجام 2015 با شبکه پیچیده محدودیتها و نظارت بر برنامه هستهای ایران، طرح ب را از بازده و تفاهمهای غیررسمی پذیرفت.
جای امیدواری بود که در ازای پاداشهای اقتصادی متوسط، تهران را متقاعد کرد که کار خود را در مورد برنامههای هستهای خود کند کند و از اقدامات تحریکآمیز خود در منطقه عقبنشینی کند.
مرحله اول در ماه سپتامبر آغاز شد، با توافقی که 5 آمریکایی بهناحق بازداشتشده را از زندانهای ایران آزاد کرد و به تهران اجازه داد به 6 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی مسدودشده قبلی دسترسی داشته باشد.
هر دو طرف برای گفتگوهای بعدی در عمان آماده بودند، چرخهای دیپلماسی که با صادرات بی سابقه نفت ایران چرب شده بود که با دور کردن نگاه واشنگتن به جای اعمال تحریمهای خود امکانپذیر شد.
متأسفانه، این وعده ممکن است خنثیکننده آن باشد. تلاش بایدن برای فرار سریع از غربآسیا یک نقص مهلک داشت:
انگیزههای ایران، مخلترین بازیگر صحنه را بهشدت نادرست درک کرد. هرگز قابل قبول نبود که تفاهمهای غیررسمی و کاهش تحریمها برای آرام کردن جمهوری اسلامی و دست نشاندههای آن کافی باشد، چرا که از فایده تشدید تنش در پیشبرد منافع استراتژیک و اقتصادی خود قدردانی میکنند.
رهبران ایران همه انگیزهای برای جلوگیری از پیشرفت اسرائیل-عربستان داشتند، بهویژه پیشرفتی که تضمینهای امنیتی آمریکا را به ریاض گسترش میداد و به عربستانیها اجازه میداد تا یک برنامه انرژی هستهای غیرنظامی توسعه دهند.
در نگاه اول، موضع ایران ممکن است متناقض به نظر برسد. به هر حال با توجه به اینکه دولت بایدن مشوقهای اقتصادی برای همکاری ارائه میدهد، ممکن است عاقلانه به نظر برسد که ایران به فوران بین اسرائیلیها و فلسطینیها لطمه بزند که بدون شک هرگونه احتمال گرم شدن بین واشنگتن و تهران را از بین میبرد.
با این حال، از زمان انقلاب ایران در سال 1979، جمهوری اسلامی از تشدید تنش بهعنوان یک ابزار سیاسی انتخابی استفاده کرده است.