بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه اکونومیست در یادداشت خود نوشت: «ولادیمیر پوتین« دیکتاتور سالخورده روسی، انبوهی از جوانان سرمست را به راه نمیاندازد و دعوتی از بسیج تودهها به عمل نمیآورد، اما با این حال، روسیه در چنگ فاشیسم است.
درست همانگونه که مسکو جنگش را در پس عنوان «عملیات نظامی ویژه» مخفی میکند، فاشیسم خود را نیز در پس عنوان کارزاری برای ریشهکن کردن «نازیها» در اوکراین پنهان کرده است.
«کرملین کیش» شخصیت را حول پوتین و کیش مرگ را حول جنگ بزرگ میهنی از سال 1941 تا 1945 به راه انداخته است. حکومت پوتین در آرزوی احیای عصر طلایی گمشده است که روسیه را با خشونت مقدس تطهیر میکرد.
هدف وی نه تنها تصرف قلمرو، بلکه در هم شکستن ایدهال دموکراتیک رواجیافته در میان همسایگان روسیه و از بین بردن حسی از هویت ملی مجزا و مستقل در آنهاست.
فاشیسم هم مثل خیلی چیزهای دیگر که از سوی کرملین صادر میشود، برنامهای از بالا به پایین و فرایندی تحت حکومت طبقه نخبه است، نه اینکه به دست یک جنبش مردمی باشد.
این فرایند به جای اینکه بسیج تودهها باشد، مستلزم تسلیم و رضای منفعلانه است. هدف آن، ایجاد شکاف بین مردم است تا از هرگونه خودسازماندهی جلوگیری شود.
فاشیسم روسیه ریشههای عمیقی دارد و به اوایل قرن بیستم بازمیگردد. ایدههای فاشیستی بعد از انقلاب بلشویکی و در میان مهاجران سفید رواج یافت و بعد از جنگ هم استالین تا اندازهای آن را دوباره به اتحاد جماهیر شوروی وارد کرد.
پیروزی بر فاشیسم توسط آمریکا و بریتانیا به دست آمده بود و او میترسید که این موضوع باعث تقویت و آزادیخواهی مردم تحت امر خود شود.
فاشیسم در طول این سالها و به صورت مخفیانه در کا گ ب چرکین شده بود. «الکساندر یاکولف» معمار اصلاحات دموکراتیک در دوران «میخائیل گورباچف» در اواخر دهه 1990 آشکارا از سرویسهای امنیتی بهعنوان مهد فاشیسم صحبت میکرد.
پیامبر آنها ایوان ایلین، متفکر اوایل قرن بیستم است که توسط بلشویکها در دهه 1920 به خارج از کشور تبعید شد و فاشیسم را در ایتالیا و آلمان پذیرفت.
کتاب ایلین به نام «وظایف ما»، در سال 2013 و از سوی کرملین بهعنوان یک مطالعه اساسی به مقامات دولتی توصیه شده بود.
ایلین نوشت؛ دموکراسی و انتخابات به سبک غربی روسیه را نابود میکند. فقط «قدرت دولتی متحد و نیرومند در ابعاد دیکتاتوری و ذاتا دولت-ملت» است که میتواند آن را از آشوب نجات دهد.
گفته میشود که پوتین این اثر ایلین به نام «تجزیه روسیه برای جهان چه معنایی خواهد داشت» را خوانده و حتی بازخوانی کرده است. ایلین این اثر را در سال 1950 نوشت.
مدتها است که پوتین به دنبال تضعیف دموکراسیهای غربی است. او از احزاب راست افراطی در اروپا نظیر حزب تجمع ملی در فرانسه، فیدز در مجارستان و لیگ شمالی در ایتالیا حمایت کرده است.
هدف از تهاجم به اوکراین فقط تصرف سرزمین نیست، بلکه پاکسازی این کشور از هویت مجزایی است که باعث تهدید هویت روسیه بهعنوان یک امپراطوری میشود.
ترکیبی از ترس و تبلیغات چیزی را تولید میکند که روگوف آن را «اجماع تحمیلی» مینامد. دولت نظرسنجیهایی را منتشر میکند که نشان میدهند اکثریت روسها از «عملیات ویژه نظامی» حمایت میکنند.
پوتین در ساعات اولیه 24 فوریه گفت که هدف، نازیزدایی و نظامیزدایی است.
ریانووستی، خبرگزاری دولتی روسیه، بعدا اضافه کرد: «نازیزدایی به نحو اجتنابناپذیری اوکراینزدایی هم خواهد بود.»