بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه واشنگتن اگزمینر در یادداشت تازه خود بهقلم «مایکل روبین» نوشت: جامعه سیاست خارجی به مجازات کسانی که برای دستیابی به آزادی راه جدیدی را باز میکنند، ادامه میدهد.
در حالی که وزارت امور خارجه برای بیش از چهار دهه از دیپلماسی با تهران حمایت نموده، هیچ زمانی را صرف برنامهریزی برای فروپاشی نظام در ایران نکرده است.
اگر با چهرههای اپوزیسیون ایرانی، رهبران کارگری، رهبران حقوق زنان، ناظران حقوق بشر و فعالان محیطزیست صحبت کنید، متوجه میشوید که دیدگاه مشترک این است که کاخ سفید از تعامل امتناع میکند. در حالی که وزارت خارجه تنها با اکراه این کار را انجام میدهد.
برای گفتوگو در دوران دولت «جورج بوش» -وزیر امور خارجه- «کالین پاول» و کارکنان برنامهریزی سیاستهای او، آب پاکی را روی دست هر ایرانی که نماینده نظام نبود، ریختند.
بوش، زمانی که از حمایت از همان نوع جنبش کارگری در ایران که «رونالد ریگان» زمانی در لهستان جشن میگرفت، خودداری کرد، یک لحظه تاریخی والسا را از دست داد.
پس از آن، در سال 2009، «باراک اوباما» -رئیسجمهور آمریکا- خیزش مردمی را نادیده گرفت، زیرا نمیخواست با رهبر معظم، [آیتالله] خامنهای، که قبلاً نامههایی برای گفتوگو فرستاده بود، دشمنی کند.
پس از آن، چین است. «شیجینپینگ» -رئیسجمهور چین- امروز تلاش میکند تا تصویری از قدرت خود را به نمایش بگذارد، اما نشانههای زیادی وجود دارد که پوسیدگی در جامعه چین به همان اندازه عمیق است که در سالهای بعد اتحاد جماهیر شوروی بود.
با این حال، وزارت امور خارجه حکومت کمونیستی را بهعنوان یک ویژگی دائمی در نظر میگیرد، در حالی که در عوض باید هر تعامل دیپلماتیک را بهعنوان وسیلهای برای مشروعیتزدایی، منزوی کردن و تسریع فروپاشی حزب کمونیست چین در نظر بگیرد.
وزارت امور خارجه باید برای تغییر نظام در کشورهای دیگر برنامهریزی کند؛ برای مثال آذربایجان، کوبا، اریتره، اتیوپی، ترکیه، ترکمنستان و ونزوئلا.
مردم هر کشور از چندین دهه دیکتاتوری رنج بردهاند و هرکدام شایسته وضعیت بهتری هستند. هیچکدام مداخله خارجی نمیخواهند، اما مداخله نکردن به معنای حمایت از وضعیت موجود نیست.
آماده شدن برای آینده پسا دیکتاتوری در این کشورها به معنای جلوگیری از غفلت دیپلماتهاست، زیرا که آزادی هدف است و همیشه یک دارایی برای امنیت ملی آمریکا خواهد بود.