بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه انگلزبرگ آیدیاز در یادداشت تازه خود بهقلم «علی انصاری» نوشت: شاید بزرگترین تردستی که روسیه در خصوص ایران داشته، بازآفرینی روابط خود از یک یغماگر امپریالیستی به عضو تمامعیاری از «محور مقاومت» در برابر غرب باشد.
روسیه پیش از این نیز چنین بازآفرینی داشته؛ زمانی که این کشور امپراطوری به اتحاد جماهیر شوروی تغییر یافت و این بازآفرینی در معاهده دوستی 1921 متبلور شد، اما دوام چندانی نداشت، زیرا دولتمردان ایرانی تشخیص دادند که روسها رفتار خود را تغییر ندادهاند.
روسیه در بیشتر دهه 1990، نه بهعنوان یک دوست دیده میشد و نه یک دشمن، زیرا ایران تمرکزش را بر رقابت با ترکیه برای نفوذ در قفقاز و آسیای میانه گذاشته بود.
تغییر مهمی با واقعه 11 سپتامبر رخ داد. هر دو کشور چرخشی اقتدارگرایانه داشتند و به دنبال صعود تندروها و ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران موقعیت برجستهتری پیدا کرد. هر دو قدرت پساامپریالیتسی به دنبال داشتن نقشی در جهان بودند و از بیعدالتی نظم بینالملل و شرارت ذاتی غرب خشمگین بودند.
گفته میشد که پیشرفت جدی تا ژانویه 2022 در مذاکرات هستهای ایجاد میشود. مطمئنترین نشانه نزدیک شدن به نقطه پایان این مذاکرات، عزم معمول ایرانیها برای به دست آوردن آخرین ذره مذاکرات بود. با این حال، لحن و جریان مذاکرات با شروع بحران اوکراین تغییر کرد.
پاسخ به تهاجم روسیه همه چیز را روشن کرد. تمایز آشکاری بین رهبری ایران که غرب (و ناتو) را مسئول این جنگ میدانست، با خلق و خوی مردم آن دیده شد که عمیقا مخالف روسها بودند.
برخی از مفسران ایرانی با تشدید تحریمها علیه روسیه خاطرنشان میکردند که فرصت طلایی برای ایران ایجاد شده تا خلاء روسیه در صنعت نفت و گاز را پر کند.
روسیه با این چشمانداز مواجه شد که تحریمهای موجود مانع از این میشود تا از هرگونه پاداش تجاری ناشی از برجام منتفع شود و خواستار تضمینهایی شد تا از تجارتش با ایران محافظت شود.
در حالی که افکار عمومی ایران و همچنین برخی از مقامات آن از این مداخله لحظه آخری روسیه بهتزده شده بود، رهبران این کشور مسیر مخالف را در پیش گرفتند و حمایت خودشان را از روسیه تشدید کردند و آمریکاییها را به خاطر ادامه بنبست مورد سرزنش قرار دادند.
آمریکاییها حاضر نبودند سپاه پاسداران را از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی حذف کنند. رهبری ایران موضع روسیه در اوکراین از جمله اینکه لازم است در آنجا نازیزدایی شود را تایید کردند.
اما فشارها و تداوم جنگ نکته قابلتوجهی را آشکار کرد. به نظر میرسد که پوتین کاملا جذب گفتمان ایدئولوژیک تهران شده باشد: یک اندازه مناسبی از انگلیسهراسی، حرف زدن از «مقاومت»، پیامدهای سمی فرهنگ غربی و نیاز جامعه به «تزکیه درونی.» روسیه هم مثل رهبری ایران از افول غرب میگوید، هر چند که این افول فروپاشی نباشد و به نظر میرسد که با رغبت به دنبال چشمانداز قرار گرفتن در بحران دائمی است.
برای هر کسی که با تاریخ روسیه آشنا باشد، این همافزایی ایدئولوژیک اگر که نگوییم تقلید، یک اتفاق غیرعادی است. این نشاندهنده چرخش روسیه به شرق است.
رهبران دو طرف با روابطی عمیقتر از انطباقهای ژئوپولیتیک منافع به یکدیگر گره خوردهاند: حالتی از دشمنهراسی متقابل، اعتقاد مستحکم و تشدیدشده مشترک نسبت به آینده و موفقیتها یا شکستی که آنها را دوباره به موضع خودشان بازمیگرداند.