بهگزارش مرکزمطالعات سورین، نشریه وی آر دمایتی در مقاله تازه خود بهقلم «لایل سولومون» نوشت: کاهش اعتماد به ارتش آمریکا باعث ایجاد یک بحران مهم شده است که فراتر از مسائل دفاعی و امنیتی است.
بر اساس نظرسنجی گالوپ، آخرین آمار نشان میدهند که اعتماد آمریکاییها به ارتش، به پایینترین سطح خود در 25 سال گذشته و به 60 درصد رسیده است.
از آنجایی که قدرت نظامی یک کشور پیامدهای عمیقی برای جایگاه جهانی، ثبات اقتصادی و روابط دیپلماتیک آن دارد، درک ضعیف از قدرت نظامی آمریکا منجر به نگرانیهایی میشود که بسیار فراتر از امنیت ملی است.
این بحران به تواناییهای نظامی و تعامل پیچیده بین اعتماد نظامی، انعطافپذیری اقتصادی و نفوذ بینالمللی مربوط میشود.
عوامل متعددی در کاهش اعتماد به ارتش آمریکا نقش داشتهاند. ی
کی از عوامل مهم، درگیری طولانیمدت در جنگها، مانند جنگ افغانستان و عراق است.
زمان و ماهیت در حال تحول این درگیریها منجر به خستگی در بین مردم شده و شک و تردید در مورد اثربخشی و هدف اقدامات نظامی شده است.
عامل دیگر این اتفاق، مشکلات بودجه است. فشار بر مسائل مالی، منجر به کاهش بودجه در هزینههای دفاعی شده و نگرانیهایی را در مورد آمادگی و توانایی ارتش برای مقابله با تهدیدات نوظهور افزایش داده است.
افزایش تهدیدهای نامتقارن، مانند جنگ سایبری و تروریسم نیز بر اعتماد به ارتش تأثیر گذاشته است.
توانمندیهای نظامی سنتی ممکن است در برابر چالشهای جدید به اندازه کافی مؤثر نباشند و باعث ایجاد تردید در افکار عمومی نسبت به توانایی ارتش برای محافظت از کشور در چشمانداز امنیتی در حال تحول شوند.
رسانهها نیز با توانایی خود در افشای جنبههای مثبت و منفی عملیاتهای نظامی در این اتفاق نقش داشتهاند.
دوقطبیشدن سیاست نیز در این ماجرا تاثیرگذار بوده است. پرداختن به این عوامل نیازمند رویکردی چندوجهی است که شامل ارتباطات شفاف، استفاده مسئولانه از منابع، رفتار اخلاقی، سازگاری با تهدیدات جدید و تلاش برای پرکردن شکافهای سیاسی میشود.
کاهش اعتماد به ارتش آمریکا باعث نگرانیهای قابلتوجهی از نظر بدهی و مسائل مالی شده است. ارتش آمریکا، برای مدت طولانی بهعنوان مولفه قدرت، ثبات و امنیتی در نظر گرفته میشد که بر درک جهانی و عوامل اقتصادی تأثیر میگذارد.
هنگامی که اعتماد به ارتش کاهش مییابد، چالشهای مالی بوجود میآید.
اولاً، از لحاظ تاریخی، یک ارتش قوی به ثبات ژئوپلیتیکی، جذب سرمایهگذاری و رشد اقتصادی کمک کرده است.
کاهش اعتماد به تواناییهای ارتش میتواند این ثبات را تضعیف کند و بهطور بالقوه بر تجارت، سرمایهگذاری و مشارکتهای اقتصادی تأثیر بگذارد. سرمایهگذاران بینالمللی ممکن است دچار تردید شوند و منجر به پدیدآمدن مشکلات اقتصادی و نوسانات در بازارهای مالی شوند.
ثانیاً، هزینههای دفاعی بخش قابلتوجهی از بودجه آمریکا را تشکیل میدهد. اگر اعتماد به ارتش کاهش یابد، ممکن است درخواستهایی برای کاهش هزینههای دفاعی بوجود آید.
تعیین بودجه مسئولانه ضروری است، اما کاهش شدید بدون برنامهریزی استراتژیک، میتواند امنیت ملی را به خطر بیندازد و قراردادهای صنایع دفاعی را مختل کند و بر اشتغال و اقتصاد منطقه تأثیر بگذارد.
وضعیت فعلی ممکن است باعث شکلگرفتن مشکلات زیادی در خانوادههای نظامی نیز بشود. خانوادههای نظامی اغلب با نگرانیهای دلهرهآوری دستوپنجه نرم میکنند که برنامهریزی مالی را چالشبرانگیز میکند.
مسائلی همچون جابهجاییهای آینده، استقرار احتمالی، انتخاب مسکن، چشمانداز شغلی و احتمال کاهش ظرفیت کادر ارتش، آنها را نگران میکند.
کاهش اعتماد به ارتش میتواند بر ظرفیت استقراض کشور نیز تأثیر بگذارد. خزانهداری آمریکا اغلب با تکیه بر اعتماد سرمایهگذاران، اوراق قرضه را برای تامین مالی هزینههای نظامی منتشر میکند.
فرض کنید تردیدهایی در مورد کارآمدی ارتش ایجاد شود. این اتفاق ممکن است باعث بیمیلی سرمایهگذاران برای خرید این اوراق، افزایش هزینههای استقراض و افزایش بار بدهی ملی شود.
علاوه بر این، سیستمهای اقتصادی جهانی در هم تنیده شدهاند و تغییر در میزان اعتماد به ارتش میتواند بر روابط بینالمللی تأثیر بگذارد.
توافقهای تجاری، تحریمها و مذاکرات دیپلماتیک میتوانند بر روابط اقتصادی تأثیر بگذارند و به پیامدهای مالی ناخواسته منجر شوند. بنابراین، حفظ قدرت نظامی و اطمینان از اعتماد عمومی برای امنیت ملی و رفاه کلی اقتصادی و مالی کشور بسیار مهم است.
کاهش اعتماد به ارتش یک بحران بزرگ ایجاد میکند، اما چندین راهحل بالقوه میتواند به این موضوع پایان دهد.
این راهحلها شامل ارتباط شفاف با مردم، تخصیص کارآمد منابع، حمایت از رفتار اخلاقی و پاسخگویی مسئولانه، انطباق با تهدیدات امنیتی جدید، آموزش عمومی و اطلاعرسانی، حمایت دو حزبی، گزارش رسانهای مسئولانه، حمایت از کهنهسربازان و پرورش میهنپرستی است.
با اجرای این اقدامات، آمریکا میتواند اعتماد به ارتش خود را بازسازی کند و از اثربخشی آن در حفاظت از امنیت ملی و حفظ حمایت عمومی اطمینان حاصل کند.
درحالیکه کشور با این چالش دستوپنجه نرم میکند، باید به این نکته توجه داشت که بازسازی اعتماد به ارتش، فقط یک موضوع امنیت ملی نیست.
این امر برای حفظ انعطافپذیری اقتصادی، رهبری جهانی و روابط دیپلماتیک ضروری است. پرداختن به این مشکل نیازمند رویکردی جامع است که تواناییهای دفاعی را تقویت کند و اعتماد عمومی را بازگرداند.
آمریکا، فقط با تمرکز مجدد بر بازسازی اعتماد به ارتش، میتواند از این شرایط سخت عبور کند و آیندهای امن را برای داخل و خارج کشور تضمین کند.