بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه پولیتیکو در مطلب تازه خود بهقلم «متیو کامینسکی» نوشت:صربستان امروز یک مکان بسیار مهم در جهان است و سرنوشت آن تعیین میکند که کدام قدرت بزرگ در این قرن تسلط یابد.
این کشور در یک منطقه خاکستری ژئواستراتژیک قرار دارد که بین قدرتهای اقتدارگرای پکن، مسکو و اخیراً آمریکا و متحدان اروپایی آن قرار دارد.
مولداوی و گرجستان دو کشور اروپایی دیگر هستند که در این جنگ قدرت حضور دارند. اوکراینیها بیش از دو سال برای آزاد ماندن جنگیدهاند و در آسیا، نبرد نیابتی بین دموکراسی و استبداد بر سر تایوان است.
رهبران صربستان، روزانه بدون انتخاب مشخص، به این طرف و آن طرف متمایل میشوند. این مبارزه زودتر به پایان میرسد.
آمریکا و متحدانش میتوانند از طریق ترکیبی از قدرت اقتصادی و دیپلماتیک نرم و سختتر، نتیجه را در اینجا رقم بزنند.
نشانههایی وجود دارد که آنها از این چالش بیدار هستند. شواهد کمتری وجود دارد که نشان دهد آنها در اینجا یک استراتژی متمرکز دارند.
تقصیر اشتباهات صربستان در راه اینجا بهطور گسترده نادیده گرفته شده است. اسلوبودان میلوشویچ کشور را به چهار جنگ خونین و فاجعه بار برای صربستان در دهه 1990 هدایت کرد. پس از برکناری او در سال 2000، رهبران دموکراسیخواه صرب که قیام را رهبری کرده بودند، تمایل خود را برای بردن دولت منحوس بالکان به غرب اعلام کردند.
آنها میلوشویچ را به دادگاه کیفری بینالمللی تحویل دادند و رایدهندگان ملیگرا را خشمگین کردند.
اروپا و آمریکا که از درگیریهای غربآسیا و درامهای داخلی بهویژه در اتحادیه اروپا منفعل شده بودند، با اقدامات سریع برای وارد کردن صربستان به بلوک اروپا مقابله نکردند.
زمانی در دهه گذشته، صربستان بهطور کامل از مسیر غرب خارج شد. ناسیونالیستها در انتخابات پیروز شدند.
یک وزیر سابق اطلاعات میلوشویچ و یک ناسیونالیست تندرو به نام الکساندر ووچیچ در سال 2017 به ریاستجمهوری رسید و اقدام به بازسازی صربستان کرد. از نظر اقتصادی، بهتر شده است.
از نظر سیاسی، او بهدنبال اتحاد با روسیه و چین بود و با ابزارهای مشروع، قدرت را در اطراف خود و حزب حاکم متمرکز کرد.
قبل از جنگ اوکراین، آمریکا و اتحادیه اروپا میتوانستند ووچیچ را برکنار و صربستان را آرام کنند، با این حال، حمله تمامعیار پوتین به اوکراین در دو سال پیش، صربستان را مانند اوکراین در رقابت بزرگتر با چین به یک جایزه تبدیل کرد.
روند گسترش اتحادیه اروپا تا حد زیادی متوقف شده است. فقدان اشتها در بروکسل برای اعضای جدید را، کمی بیشتر از سابقه مختلط پیشرفت اقتصادی و عقبنشینی سیاسی صربستان مقصر بدانید.
وقتی از یکی از وزیران ارشد بلگراد در مورد توافق تجارت آزاد با چین که ماه گذشته با شی امضا شد، پرسیدند، پاسخ داد: «ما کشور کوچکی هستیم. دوست داری چکار کنیم؟ بیکار بمانیم.»
مارکو جوریک، وزیر امور خارجه صربستان، با وجود رشد اقتصادی قوی و کاهش نرخ بیکاری، تمایل خود را برای نزدیک شدن به اروپا و آمریکا ابراز کرده است.
صربها بر این باورند که کشورهای همسایه مانند کرواسی، رومانی و بلغارستان که به اتحادیه اروپا پیوستهاند، بهتر عمل میکنند و آنها این را در نتیجه میبینند. ووچیچ خواهان یک کشور موفق است و صربستان نقشه واضحی از محل تعلق آنها در جامعه اروپایی دارد.
با این حال، به نظر میرسد هدف اصلی صربستان این است که صربستان را از تبدیل شدن به یک ماهواره روسی مانند بلاروس باز دارد.
دیپلماتهای غربی استدلال میکنند که صربستان باید با غرب همسو شود و با توسعهطلبی روسیه مخالفت کند.
با این حال، افرادی در هر دو سوی اقیانوس اطلس هستند که خواهان چیزهای بیشتری هستند، یک دیپلمات فرانسوی پیشنهاد میکند که پاریس میخواهد تلاشهای اروپا را برای وارد کردن صربستان به دامان خود تسریع بخشد.
صربهای مشتاق رفتن به سمت غرب، به واشنگتن نگاه میکنند، زیرا آمریکا باید از صدا و نفوذ خود برای کمک به صربستان برای ورود به اتحادیه اروپا استفاده کند، مانند لهستان و سایر کشورهای اروپای مرکزی در بیش از 20 سال پیش.
بسیاری از صربها به یاد دارند که آخرین رئیسجمهور آمریکا که از بلگراد بازدید کرد جیمی کارتر در سال 1980 بود و شی دو بار و پوتین سه بار در اینجا بودهاند.
تمرکز بیشتر بر صربستان در واشنگتن میتواند تفاوتی را در اینجا ایجاد کند و به دولت راهی برای نزدیکتر شدن به دنیای آزاد بدهد و آنها را کمتر آماده استبداد و عادتهای خودکامه کند.
در سال 2024، دهه 1990 نیست که تونی بلر یا بیل کلینتون بتوانند نقشه اروپا را با ورود به اتحادیه اروپا یا ناتو برای گروههایی از کشورها بازسازی کنند.
افرادی که با ووچیچ کار میکنند، اصرار دارند که او برای پذیرش غرب آماده است، اما اتحادیه اروپا همچنان یک هدف جذاب است.
حداقل، غرب که به صربستان وعده روابط واقعی و مزایایی که با عضویت در جهان آزاد میدهد، به تنهایی میتواند این کشور بالکان را از روسیه و چین دور کند.
لنگر دموکراسی و رفاه، ثبات را در اروپا به ارمغان آورده است، در حالی که مناطق خاکستری آن را به ارمغان نیاورده است.