بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده گیت استون در یادداشت تازه خود به قلم«لاورنس کادیش» نوشت: مورخانی که انحطاط و سقوط امپراتوریهای بزرگ مدرن را مطالعه کردهاند، این روزها باید مضطرب باشند.
بسیاری شرح دادهاند که چگونه چین که زمانی قدرتمند بود، در سالهای اولیه قرن بیستم، حاکمیت خود را به دست قدرتهای استعماری داد. امپراطور ضعیف و ارتش متواضع آنها توسط ائتلاف کشورهای اروپایی کنار زده شد و متوجه شد که چین به جایزه خونین ژنرالهای ژاپنی تبدیل میشود، چرا که آنها به پکن تجاوز کرده و مردم آن را قتلعام میکنند.
غرب ممکن است این «نمایش فرعی» جنگ جهانی دوم را به خاطر نداشته باشد و بسیاری از ژاپنیها هنوز از تصدیق میراث آنها خودداری میکنند، اما چینیها به خوبی به یاد دارند.
آنها زمان پرواز آخرین نسل جنگندههای رادارگریز خود را به یاد میآورند.
آنها آن اتفاقات را به یاد میآورند و به همین دلیل 100 سیلو موشک بالستیک قارهپیمای اضافی میسازند. آنها به یاد میآورند که جزایر مصنوعی در اقیانوس آرام ایجاد میکنند تا موشکهایی را که قادر به هدف قرار دادن ناوهای هواپیمابر آمریکایی هستند، در خود جای دهند.
آنها هنگام آزمایش موشکهای کروز مافوق صوت، تمام وقایع گذشته را به یاد میآورند. آنها به خاطر میآورند که موشکهای مافوق صوتی را پرتاب میکنند که میتوانند به دور زمین بچرخند، کلاهک هستهای حمل کنند و تا زمانی که تصمیم به حمله گرفته شود، در مدار پایین معلق بمانند.
اما چگونه چینیها به چنین قدرتی دست یافتند؟
ما مشتری اصلی کالاهای آنها شدیم. ما از تجارت آنها به گونهای استقبال کردیم که مورخان آینده آن را غیرقابل توضیح میدانند، درست همانطور که اکنون با نگاهی به شرکتهایی مانند «آیبیام» و «فورد» میبینیم که در آستانه جنگ جهانی دوم تجارت پر رونقی با نازیها داشتند. به هر حال، این تجارت ربطی به ایدئولوژی نفرتانگیز کسی نداشت. این تجارت فقط تجارت بود و همانطور که تاجران امروز میگویند، اگر آمریکا اجازه دهد، آنها به این کار ادامه خواهند داد. با این تفاوت که امروز، ما با کشوری بسیار ثروتمندتر و تهاجمیتر از دشمنان سابق آمریکا معامله میکنیم.