بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده امریکن اینترپرایز در یادداشت تازه خود بهقلم «مایکل رابین» نوشت: من در پی خروج آمریکا از افغانستان در وبگاه واشنگتن اگزمینر گفتم که تایوان نیازمند به تسلیحات هستهای برای ایجاد بازدارندگی در برابر چین است. «جیمز هلمز» -رییس بخش استراتژی دریایی جی سی وایلی در کالج جنگهای دریایی- است و ویراستار همکار در موسسه 1945 است. او مخالف نوشته من بود.
من دوباره درگیر این موضوع شدم، هم به دلیل نکات هوشمندانهای که دکتر هلمز مطرح کرده و هم به این خاطر که این بحث ارزش بیان کردنش را دارد.
هلمز هسته اصلی بحث خود را به این صورت بیان کرد: «آیا استراتژی بازدارندگی نیازمند بازدارندگی هستهای است؟ ضرورتا خیر. معلوم نیست که تسلیحات هستهای بتواند مانع از بمباران هستهای شود، اتفاقی که احتمالش در مورد تایوان کم است.»
با این حال، من مطمئن نیستم به این که مفروضات هلمز موید نتایجش باشد.
این نکات را به ترتیب در نظر بگیرید:
– هملز میگوید: «ناظران حزب کمونیست چین (CCP) به احتمال خیلی زیاد متوسل به اقدامات نظامی به غیر از تسلیحات هستهای میشوند.» این بدان دلیل است که تایوان به جز با تسلیحات هستهای، هیچگاه نمیتواند با تسلیحات متعارف با چین برابری کند. در غیر این صورت، تایوان نیز بعد از دریای چین جنوبی و هنگ کنگ «تکه کیک» بعدی برای چین خواهد بود.
– همچنین، هلمز میگوید: «تاریخ نشان داده تسلیحات هستهای شانس بازدارندگی کمی در برابر ستیزهجویی غیرهستهای دارد.» من در این خصوص مخالفم. درس تاریخ بر خلاف این است: هیچ بازدارندگی بزرگتر از تسلیحات هستهای در برابر ستیزهجویی متعارف وجود ندارد. موضوع جنگ سرد از این قرار بود و اندیشه پشت توانمندی هستهای اسرائیل (رژیم صهیونیستی) نیز همین است. مناقشات بر سر تغییر در سیاست هستهای آمریکا در جریان است و «کیتلین تالماج»- استاد دانشگاه جورج تاون- در این خصوص در توییتر نوشت: «توجه اصلی متحدان ما به این است که آمریکا با چتر هستهای خود نه تنها از آنها در برابر حمله هستهای بلکه حتی در برابر حملات متعارف نیز دفاع میکند. تعهد به عدم استفاده از تسلیحات هستهای در وهله اول خوب به نظر میرسد مگر این که بخواهید از آن تسلیحات برای بازدارندگی دشمنی استفاده کنید که به لحاظ متعارف دست برتر را دارد.»
– هملز در توضیح خود ادامه میدهد: «تهدید به تبدیل کردن شانگهای به چیزی شبیه به هیروشیما یا ناکازاکی برای انتقامجویی از ستیزهجویی سطح پایین ناموجه است.» این حرف درست است اما تایوان در مواجه با یک «ستیزهجویی در سطح پایین» نیست بلکه تهدید فعلی متوجه موجودیت آن به عنوان یک کشور آزاد است.
– هلمز بعد بحثی در مورد وزیر خارجه سابق هنری کیسینجر مینویسد: «تایوان میتواند زرادخانه هستهای داشته باشد … اما آیا بزرگان حزب کمونیست چین نسبت به زرادخانه هستهای این جزیره و نمایش قدرت آن قانع خواهند شد؟» در اینجا هم من به همکار برجسته و جمعیتشناسم «نیکلاس ابرشتات» در -موسسه امریکن انترپریز- استناد میکنم. ابرشتات گفته بود که چندین دهه سیاست تکفرزندی چین و همچنین توازن جنسیتی که به ضرر جنس مذکر بوده، رهبران پکن را با مشکلی روبرو کرده است. ارتش آنها متکی بر مردان جوانی است که تنها تضمین کنندگان رفاه مالی جامعه پیر هستند. چین از زمان شروع این عدم توازن جمعیتی درگیر یک جنگ عمده نشده است. درگیر شدن در جنگی که نتیجهاش مرگ دهها یا صدها هزار مرد جوان باشد تاثیر مواج عمیقی را بر بافت اجتماعی آن و شاید ثباتش خواهد گذاشت. این واقعیت ساده میگوید که اشرافیت کمونیستی چین با نمایش قدرت اتمی تایوان قانع خواهد شد.
– هلمز ملاحظه عاقلانهتری دارد وقتی که خاطر نشان میکند: «بنیانگذار حزب کمونیست چین مائو تسهتونگ زمانی تسلیحات هستهای را به عنوان یک «ببر کاغذی» مورد تمسخر قرار میداد. ژنرالی از ارتش آزادیبخش خلق چین یک ربع قرن قبل (و ظاهرا) به شوخی گفت که واشنگتن هیچگاه لسآنجلس را در برابر تایپه معامله نخواهد کرد.» این واقعا اصل مسئله است. پس، سوال اینجا است که آیا هر اتحادی ارزش لس آنجلس را دارد. نکته یقینی در اینجا است که خودداری آمریکا برای دفاع از متحدانش در نهایت مشوقی برای ستیزهجویی خواهد بود که به صورت سرتاسری اتفاق میافتد و لس آنجلس را نیز تهدید میکند. خوشبختانه و با وجود جنجالهای پکن، بعید است که آن جنگ هستهای را علیه تایوان به راه اندازد و به جای این؛ احتمالا ادعاهایش را در مورد تایوان در حوزه نظری پیش خواهد برد تا عملی.