loader image

جستجو

Arming the stable security of Eurasia for the benefit of the whole world

کویینسی:
تسلیح امنیت پایدار اوراسیا به نفع تمامی جهان

مرکز مطالعات سورین

چکیده

اندیشکده «کویینسی» در یادداشت خود به بررسی موضوع تسلیح امنیت پایدار اوراسیا به نفع تمامی جهان، پرداخت و نوشت:‌، هدف دولت‌سازی باید امنیت برای همه در منطقه اوراسیا باشد، حتی روس‌ها نیز باید مانند اعضای ناتو احساس امنیت کنند.

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی در یادداشت خود به‌قلم «گوردون آدامز» نوشت: جنگ اوکراین بر سر دموکراسی در مقابل اقتدارگرایی یا قوانین نظم بین‌المللی آمریکا نیست؛ این جنگ در مورد ناامنی و ترس از تهاجم و نیاز به اطمینان خاطر است.

این جنگ در مورد حاکمیت و تجاوز ناپذیری مرزها است، راجع به حق مردم برای زندگی در امنیت است، خواه اوکراینی، لهستانی، بالت یا روس باشد.

به‌طور کلی، دو راه وجود دارد که کشورها می‌توانند این ترس را کاهش دهند، یکی این است که برای جلوگیری از هر دشمن بالقوه‌ای، مسلح شوند و یا امنیت کشورهای دیگر که به فکر تجاوزات مرزی نباشند تأمین شود.

مسلح شدن و احیای اتحاد ناتو، ضرورت مطلق مقابله با امپریالیسم روسیه است، جریان مداوم تجهیزات نظامی به اوکراین، عملکرد قوی ارتش اوکراین، گسترش حضور نظامی اروپا و آمریکا در این کشور، خط مقدم کشورهایی از بالتیک تا دریای سیاه است و افزودن فنلاند و سوئد به این ائتلاف، یک دستاورد و پیشرفت محسوب می‌شود.

اما هنوز جمهوری‌های بالتیک و لهستان، همچنان می‌ترسند که مسیری برای تهاجم روسیه باز شود.

به نظر می‌رسد مسلح شدن راه‌حل اصلی باشد، اما اگر مشکل امنیت اوراسیا است، همان‌طور که من معتقدم، مسلح کردن یک پاسخ معکوس است؛ امنیت بلندمدت در اوراسیا نیازمند طراحی نهادی و گام‌های سیاستی است که تضمین کند مردم کشورهای خط مقدم در هر دو طرف احساس امنیت بیشتری می‌کنند و باید به آمریکا و چین اطمینان دهد که رویارویی در اروپا دیگر تهدیدی برای ثبات جهانی نخواهد بود.

تعریف همچنین ‌نظام امنیتی، مستلزم بینش، تحلیل و یک دولت‌سازی پیچیده است، هدف دولت‌سازی باید امنیت برای همه در منطقه اوراسیا باشد، حتی روس‌ها نیز باید مانند اعضای ناتو احساس امنیت کنند، علاوه بر این، قدرت‌های بزرگ، آمریکا و چین نیز باید بخشی از چنین ‌نظامی یا ضامن‌های آن باشند.

قوانینی که در این طرح لازم است به شرح ذیل است:

1) اول از همه، تمام طرف‌های ذینفع، باید در این ‌نظام گنجانده شوند تا تمام نیازهای امنیتی آنان برآورده شود؛ مهم‌تر از همه، روسیه باید یک عضو جدایی‌ناپذیر باشد و در طراحی این نظام گنجانده شود و در آن مشارکت کند. با گسترش ناتو، روسیه به حاشیه رانده شد. (تا زمانی که ولادیمیر پوتین در قدرت باشد، این کار دشوار و احتمالاً غیرممکن خواهد بود).

2) شامل کردن همه به این معنی است که این ‌نظام و ائتلاف در نهایت باید جایگزین ناتو شود، نه اینکه ناتو را قلب خود قرار دهد؛ در غیر این صورت، هیچ نفعی در تشکیل این‌چنین ‌نظامی وجود نخواهد داشت.

3) این ممکن است به معنای قرار دادن اتحادیه اروپا در قلب ‌نظام باشد و یک راه‌حل اروپایی، نه آمریکایی. این یک چالش بزرگ برای اتحادیه اروپا خواهد بود، زیرا تنها توجه اندکی را به قابلیت‌های نظامی و استراتژی‌های امنیتی اوراسیا اختصاص داده است.

4) این به معنای جدی گرفتن خواستار «خودمختاری استراتژیک» برای اروپا است؛ اروپا به استقلال عمل نیاز دارد؛ در واقع احتیاط فرانسه و آلمان در مورد رویارویی با روسیه نشان‌دهنده همین واقعیت بوده است.

خودمختاری به معنای ایجاد یک قابلیت نظامی جامع‌تر اروپایی خواهد بود، توانایی‌هایی که می‌تواند در کنار آمریکا و دیگران کار کند، اما همچنین به‌تنهایی بتواند تصمیم‌گیری کند و عملکرد داشته باشد. این امر خروج نظامی ‌قابل‌توجه آمریکا از اروپا را ممکن می‌کند، گامی که روسیه را نیز مطمئن می‌کند که می‌شود در این ‌نظام اوراسیایی شرکت کرد. یک توانایی اروپایی می‌تواند منعکس‌کننده ‌نظام امنیتی بزرگ‌تری باشد و چنین توافقی می‌تواند سرمایه‌گذاری نظامی اروپا را کم‌هزینه‌تر کند.

5) کنترل تسلیحات مهم‌ترین رکن این طرح است؛ اقدامات اعتمادسازی، مشاهده و راستی‌آزمایی فعالیت‌های نظامی، تبادل داده‌های نظامی، خطوط گرم ارتباطات، مناطق غیرنظامی، محدودیت‌های نیروهای یکدیگر، توافق‌نامه‌هایی که فن‌آوری‌ها و قابلیت‌های جدید را محدود می‌کنند و آن‌ها را در غلاف نگه می‌دارد.

6) توافقنامه‌های کنترل تسلیحات، باید شامل تسلیحات هسته‌ای و دفاع موشکی باشد، این به معنای احیای مذاکرات جهانی تسلیحات هسته‌ای، از جمله آمریکا و چین و به‌طور خاص احیای توافقنامه‌ها در مورد استقرار سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی و دفاع موشکی در منطقه اروپا است.

7) مؤسسات جدیدی مورد نیاز خواهد بود، این لحظه‌ای برای نوآوری نهادی است، همان‌طور که سازمان ملل، اتحادیه اروپا، ناتو و سازمان همکاری شانگهای شکل گرفت، دیگر نهادهای موجود قدرت و قابلیت ایجاد و کنترل چنین طرح و برنامه‌ای را ندارند.

8) آمریکا و چین هر دو باید شرکای مرکزی، در شکل دادن به این ‌نظام باشند؛ به‌طوری‌که آمریکا نقش خود را ایفا کند، اما در تصمیم‌گیری‌ها کمتر نقش محوری داشته باشد.

و همچنین نقش رو به رشد چین در مسائل امنیتی در سطح جهان را به رسمیت بشناسد؛ این در مورد مستقیماً در مورد امنیت اوراسیا است، چین برای اطمینان دادن به روسیه در مورد چنین ‌نظام جدیدی کلیدی است و می‌تواند آمریکا را نیز در این میز به شکل مناسبی نگه دارد.

اروپا احتمالاً در بخش تسلیحات کوتاهی می‌کند، به این معنی که آمریکا بار آنان را به دوش خواهد کشید و روسیه نیز، به‌ویژه پوتین، برای این همکاری آماده نیست و بعید است تا بن‌بست اوکراین روشن نشود، آماده این همکاری شود.

چنین راه‌حلی تنها می‌تواند یک نویدبخش برای امنیت اوراسیا و مردم روسیه در دوره فعلی باشد؛ مبادا این پیشنهاد یک پیشنهاد ایده‌آلیستی تلقی شود؛ در واقع، بسیار هم واقع‌بینانه است، اگر امنیت هدف اوراسیاست، ترتیبات امنیتی اوراسیا به این شکل، راه واقعی‌تری برای تأمین امنیت بلندمدت آن است.