بهگزارش مرکز مطالعات سورین،روزنامه نشنال اینترست در یادداشت خود بهقلم «جواد حیراننیا» نوشت: به طور کلی، سیاست خارجی ایران، صرفنظر از اینکه چه کسی حکومت را رهبری میکند، تا حد زیادی تحت تأثیر رهبر و یاران نزدیک وی بوده است.
بنابراین، سیاست خارجی دولتهای مختلف ایران نسبت به استراتژی کلان ایران اهمیت کمتری دارد و سیاستهای «نگاه به غرب» دولتهای قبلی ایران تنها تا حدی تحمل شده است که با رویکرد حاکمیت منافات نداشته باشد.
دولت رئیسی به منظور تأکید بر سیاست «نگاه به شرق» خود بهدنبال گسترش روابط خود با آمریکای لاتین، دریای کارائیب، آسیا، اقیانوسیه (با تأکید بر چین) و روسیه با آغاز تلاشی جدی برای تبدیل شدن به عضو دائم سازمان همکاری شانگهای بوده است.
طبقات متوسط شهری که از «نگاه به غرب» و سیاست خارجی متعادل ایران حمایت کردهاند، در انتخابات اخیر ریاستجمهوری به طرز محسوسی غایب بودند.
رویکرد سیاست خارجی شرقمحور رئیسی احتمالاً موقعیت کسانی را در ساختار قدرت ایران تأکید کردهاند، تضعیف میکند.
حذف تدریجی اصلاحطلبان از ساختار قدرت ایران، فرسایش طبقه متوسط و کنترل فزاینده سپاه بر اهرمهای مختلف قدرت در ایران، منجر به جدایی گستردهتر از غرب شده است.
در حالی که ایران از نظر استراتژیک بیشتر به روسیه و چین وابسته شده است، دو کشور اخیر همچنان آزادی عمل خود را حفظ کردهاند.
روسیه معمولاً در هنگام افزایش فشار غرب در کنار ایران میایستد تا تهران از سر ناامیدی با غرب سازش نکند.
با این حال، هنگام تنشزدایی بین ایران و غرب، روسیه تمایل دارد به رقبای منطقهای ایران نزدیکتر بماند تا تنشزدایی منجر به رشد بیرویه قدرت و نفوذ ایران نشود.
تعامل روسیه و چین با ایران محدود است و اقدامات آنها در واقع به جلوگیری از تحقق و اعمال قدرت هژمونیک ایران در منطقه کمک میکند.
اگرچه عدم توازن بین ایران، روسیه و چین وجود دارد، اما به نظر میرسد سیاست «نگاه به شرق» شکوفا خواهد شد. سیاست «نگاه به شرق» نیز ریشه در درک ایران از نظام بینالملل دارد.
حتی احیای برجام را نمیتوان بستری برای بهبود روابط با غرب در سایر زمینهها دانست. ایران آینده خود را در شرق خواهد دید.